آبادان بدون ترديد نمونه‌اي بسيارجالب از«وامگيري» زباني است. نه فقط زبان انگليسي، بلکه تمام زبانها يا لهجاتي که درتکوينِ
مولفه‌هاي آن دست داشته‌اند، درتشکيل اين بدنه  موثربوده اند. براستي چرا هيچ کس از زبان هندي حرفي به ميان نمي‌آورد، در حالي که
هندي، موثرين زبان خارجي بعد از انگليسي است. البته زبان «برمه» ،تاثيري براين ماجرا نداشته است. چون همانطورکه مي دانيد، برمه
ايها برخلاف هنديها، ارتباط گسترده اي با مردم آبادان نداشتند، آنها تقريبا دريک جامعه «بسته» زندگي مي کردند و خود را ازآميزش و
اختلاط بامردم دور نگاه مي داشتند. خيلي ميل داشتم با همکاري چند زبان‌شناس، نمودارهاي دقيقي از تاثير زبانهاي خارجي تهيه مي ‌کردم.
البته شناسايي اين تاثيرات و يا هر«عامل» موثر ديگر، در چارچوب نمودارهاي رايج نمي ‌گنجد. در همچو وضعي بايد از مقالات تحليلي
فرهنگ ‌شناسان نيز بهره بُرد.
درچنين شرايطي، بيشتر خواسته‌ام چراغ اول را روشن کرده باشم. بي‌شک فضاي کار براي بسياري ازپژوهشگران همچنان باز است.
شايد انگيزه، حرفِ اول تمام آنهايي باشد که قصد دارند برخيزند وآستيني بالا بزنند. دراين خصوص حرف تازه‌اي براي گفتن ندارم.
«انگيزه»، معمولا از درون مي آيد! حال چرا و چگونه، نمي‌دانم!

شيوه مطالعه اين فرهنگ

ما براي مطالعه اين فرهنگ توسط مخاطبان کتاب، از روشي علمي و در عين حال ساده اي سود برده‌ايم که براي همگان براحتي قابل
استفاده است. ابتدا ماده مورد نظر را با حروف سياه به عنوان يک مَدخل جداگانه آورده‌ايم. سپس با حرکت‌گـذاري، نحوه تلفـظ آن را نشان
داده‌ايم. گاه، تلفـظ پاره اي از لغات، عليرغم حرکت گذاري، رسا به نظرنمي ‌رسيده، در اين وضعيتِ خاص، از کلمه «همْآوا»ي ديگري به
عنوان مُدل استفاده کرده‌ايم. مثلا در مورد کلمه دوگ، علاوه برحرکت گذاري، آمده ايم و عبارتِ «بر وزن ذوب» را هم اضافه
نموده‌ايم.اقداماتي از اين دست، مخاطب را مطمئن مي سازد که به تلفظ صحيح «ماده» دست يافته است.
علاوه برآن، جهت تخمين دايره معـنايي هراصطلاح، از مثالهايي در پايين همان مَدخل استفاده کرده‌ايم. اين مثالها، کاربردِ اصطلاحات
مورد نظر را روشنتر مي‌سازد. بنابر اين به خوانندگان توصيه مي‌شود مفهوم هر«ماده» خاص را در متن مثالهاي ارائه شده جستجو کنند. اين
گونه جمله هاي تمثيلي،  که جهت مثال آورده شده اند، در ميان دوپرانتز جاي داده شده اند، مورد بعدي، اختلاف در«تلفظ» يک واژه انگليسي
در آبادان است. بديهي است که واژگان هر زبان بر اثر پروسه انتقال به زبان ديگر، دستخوش تغـييراتي در نحوه تلفظ خود مي‌گردند. ازاين
رو تفاوتهاي احتمالي، نبايست باعث ترديد درريشه‌يابي بعضي ازواژگان بيگانه شوند!
صرف نظر از تفاوتهاي آوايي، خوانندگان بايد مراقب تفاوتهاي مفهومي نيز باشند. مثلا واژه آرتيس در آبادان، صرفا به معناي بازيگر
سينماست، درحالي که درخودِ انگليس عمدتا به معـناي هنرمند است. مثلا«نقاش» هم نوعي آرتيست است، ياواژه monde که درانگليسي به
معناي «تجمع» است، مانند «مونديال» هاي ورزشي وغيره! درحالي که درآبادان به معناي «رتبه» است. مثلا درعبارتِ «مُوندْ بالا»،
موند معناي رتبه وکلاس مي دهد! درمثال ِ«موندتْ بره بالا، ياربالا» و ساير مثالهاي مشابه!
همان طورکه متوجه شده‌ايد، درلابلاي متن، گاه و بيگاه توجه خواننده را به چند کتاب مشخص ارجاع داده‌ايم، که عبارتند از: «آبادان،
نفت و ديگر هيچ»، «فولکلور آبادان» و غيره! اين کتابها همان گونه که اشاره شد، از نگارنده يا مولف است. در اين خصوص بايد يادآور
شويم که کتابهاي مذکور نقدا در بازار وجود ندارند، بلکه درحال تاليف‌اند و بزودي در دسترس علاقه ‌مندان قرار خواهند گرفت. بديهي است
که خوانندگان کتاب، جهت دريافت اطلاعات بيشترمي ‌توانندبعدها به عنوان «رفرنس» مراجعه‌اي به آنها داشته باشند.
باتوجه به بافت ترکيبي شهرستان آبادان، اقوام متعـددي در تکوين آن سهم داشته‌اند. اگر ما، مثلا در جايي گفته باشيم که بوشهريها اين
«طور» تلفظ مي کنند، منظور شهروندان شهرستان بوشهر نيست، بلکه قصد ما، بوشهريهاي مقيم آبادان است. در مورد ساير اقوام نيز،
وضع به همين صورت است. به عنوان مثال اگردرکتاب گفته شود که عربها به«hospital» «اسبيتار» مي گويند، قصد وغرض، اعراب
بومي آبادان است ولاغير! ملاحظه موارد فوق به شکل فراگير مي‌تواند خواننده کتاب را مطمئن سازد که تمام جوانب فني اين فرهنگ را
دريافته است. اين دقيقا همان چيزي است که مولف، انتظارش را داشته است.
نکته ديگر اين است که کتاب حاضر در دو جلد، تدوين شده است. جلد اول همانست که دردست داريد و شامل لغات و اصطلاحات رايج
دردو شهرآبادان وخرمشهراست. جلد دوم که شامل اَعلام تاريخي وجغرافيايي است، متعاقبا منتشر خواهدشد اگرمثلا روبروي واژه اي چنين
نوشتيم:«نگا: اَعلام» قصدمان  ارجاعِ خواننده به جلد بعدي، جهت دريافت اطلاعات بيشتر، پيرامون ماده مذکوراست. بديهي است که کلمه
«نگا:»، مخففِ عبارت «نگاه کنيد» است، تا خواننده ازيک ماده به ماده ديگر جابجا شود! مثلا: عروسيه، نگا: اوراسيه (ORC) وغيره...

نگاهي به عناصر زباني

عناصرزباني درگويش آبادان کاملاشناخته شده اند. ولي حجم آنان به درستي تخمين زده نشده است.برهمگان مشخص است که چهارگروه
زباني درگويش آبادان، دخالت دارند:
اول، عربي که زبان«بِيس» يا پايه درگويش مذکوراست.
همانطورکه مي دانيد عربي، زبان بومي آبادان است.دقيقا مانند زبان سرخپوستهاي آمريکا، پيش ازورود مهاجرينِ تازه واردِ خارجي به آنجا!
درنموداري که دراختيارداريد، سهم زبان عربي به صورت تقريبي، تخمين زده شده است. اين تخمين براساس «بسامد»واژگان عربي موجود
درگويش آباداني، اتخاذ شده است. البته بايد لهجه هاي وابسته به آن را نيزدرنظر داشته باشيم. مانند لهجه عربي «بومي» آبادان، لهجه عربي
«عراقي» ولهجه عربي «خليجي». که اين سه لهجه کمابيش درتکوين عنصر«اصلي»، که همان زبان بومي باشد، دخالت داشته اند. آميزش
اين چند لهجه، يک لهجه ميانگين براي زبان عربي موجود، ايجاد نموده است. همانطورکه در«نمودار»مي بينيد، ثلث پيکره گويش آباداني، به
زبان عربي اختصاص داده شده است. نيازبه يادآوري است که اعراب بومي آبادان، پيش ازکشف نفت، ازراه زراعت، ماهيگيري وتجارت
باکشورهاي عربي منطقه، روزگارمي گذراندند. وطبعا اززبان ولهجه آنان بخوبي تاثير پذيرفته اند. اين تاثيرپذيري متقابل، درمبادلات
«تجاري» ميان مردم بصره وآبادان، وهمچنين درروابط في مابين، بويژه درزمان«شيخ خزعل» کاملا مشهوداست.
     دوم، زبان فارسي ولهجه هاي وابسته به آن است. پس از شکل گيري شهرآبادان، قوميتهاي متعددي ازمردم جهت کارو درآمد به اين
شهرسرازيرشدند. مهمترين آنها بوشهريها، لرها، کردها و بلوچها بودند...هرچند نخواسته ايم ساير قوميتـها را
ناديده بگيريم، ولي لهجا هاي اصلي تاثيرگذار، هماني است که اشاره شد ولاغير!
       سوم، زبان هندي و لهجه هاي وابسته بدان است. مانند لهجه اردو(زبان فعلي مردم پاکستان، ولهجه بنگالي(زبان فعلي مردم بنگلادش).
همانگونه که مي دانيد بنگلادش و پاکستان سابقا جزيي ازخاک کشورهند بودند.. درواقع بعدازاستقلالشان ازهند بود که لهجه بنگالي، تبديل به
يک زبان «مستقل» شد. درمورد پاکستان نيزوضع به همين صورت بود. زبان اردو قبل ازاسقلال پاکستان، يک گويش وابسته به آن منطقه
بود. ولي پس ازاستقلال، با فارسي درآميخت وزبان «اردو» ازآن متولد شد و به تدريج رشد کرد تا بدين جارسيد. بنابراين وقتي اززبان
هندي، سخن به ميان آورده مي شود، نبايد ازلهجه هاي وابسته به آن غفلت نمود.
       چهارم، زبان انگليسي و لهجه هاي مربوط به آن است.
البته براي ما لهجه هاي اين زبان، چندان «محسوس» نبوده و نيست! ولي نبايد فراموش کرد که چندين کشور مانند ايرلند، ولز، اسکاتلند
وغيره.. جزيي ازهمين بريتانياي کبير بوده اند!
     پنجم، زبانهاي متفرقه اي است که چندان تاثيري درتکوين گويش آباداني نداشتند، مانند هلندي، برمه اي، چيني وغيره! براي همين، اشاره
اي به تاثيرآنها دراين «نمودار» نشده است.
آنچه که مي توان صراحتا بدان اشاره داشت، درچهار سکتور،
طبق نمودار، قابل طرح است. نيازبه يادآوري است که اين نمودار بر اساس «بَسامَد»هاي رايج درگويش آبادان تهيه شده است. ولي ازنظر
رياضي، جنبه اي تقريبي و يا تخميني دارد.


برهمين اساس مي توان «درصد» زير را براي حجم واژگان «رايج» درگويش «کنوني» آبادان درنظر گرفت:
.
1. زبان فارسي و لهجه هاي وابسته به آن، تقريبا 30 درصد.
2. زبان انگليسي ولهجه هاي وابسته به آن، تقريبا 30 درصد.
3. زبان عربي و لهجه هاي وابسته به آن، تقريبا 30 درصد.
4. زبان هندي و لهجه هاي وابسته به آن، تقريبا 10 درصد.


نحوه گردآوري اين مجموعه

معمولا براي تهيه همچو مراجعي از«روش ميداني» که در زبانشناسي، بسيارمعمول است، استفاده مي‌شود. شيوه رايج جهت تاليف اين
کتاب نيز همين بوده است ولاغير! در روش ميداني همان گونه که مي‌دانيد، اساس تحقيق، بر استخراج نمونه‌هاي موجود، آن هم به صورت
زنده است. مولف جهت استخراج لغات و اصطلاحات رايج، از افرادي که به شکل داوطلبانه، اعلام همکاري نموده‌اند بهره بُرده است. ليست
اين همکاران دربخش «سپاسنامه» آمده است. به عنوان مثال اصطلاحات مربوط به البسه، از زبان يک خياط قديمي، و اصطلاحات مربوط
به کشتيراني از زبان يک ناخداي بازنشسته استخراج شده است. وضعيتْ در ساير موارد نيز به همين منوال بوده است. مثلا براي دستيابي
به نامهاي انواع ماهي و ساير جانداران دريايي، از يک کارمند شيلات کمک گرفته شد. ولي براي دستيابي به نام محلي همين موارد، ناچار
شديم از ماهي فروشان محلي استمداد بجوييم.
درساير موارد نيز از همين سبک و روش بهره برده‌ايم. اصطلاحات مربوط به نفت را از متخصصان همين صنعت، و اصطلاحات
مربوط به سايرموارد را ازکارشناسان همان رشته به دست آورده ايم. هر چند پاره‌اي ازنامها وعبارات مصطلح آن چنان دستخوش
تغييروتحول شده‌اند که بدون توضيحات فني باوراندَنِ شان، آسان وراحت به نظر نمي‌رسيد!
همچنين سعي شده ازنمايندگانِ تمام صنفها و حرفه‌ها در تاليف اين مجموعه استفاده شود. از ميان اين داوطلبان افرادي بودند که انتظار
آن همه فضل و تجربه از آنان نمي‌رفت! مثلا سرايدارمسجدي يا دستفروشِ ساده‌اي که پس ازآشنايي باآنهاپي برديم که چه گنجينه عظيمي رابا
خود همراه داشته‌اند. يکي از آنان عبدالزهرا اسماعيلي، آشپز مخصوص انگليسيها بود که چندين سال پيش به ديار باقي شتافت...و ديگري
حمزه مالکي است که به عنوان باغبان، زندگي خود را در منازل ويلايي شرکت نفت سپري نموده بود.
حاصل چندين سال پژوهشِ ميداني، واژه نامه‌اي شد با پنج هزار«ماده»! همان طورکه اشاره شد، تعدادي از اين اصطلاحات به دليل
مغايرت با اصول اخلاقي، کنار گذاشته شدند، ولي آنچه مانده، حاصل سالهايي است که به همين قصد، وقف فرهنگ خود و زادگاهم شد،
بنابر اين از اين بابت گله‌اي ندارم! شايد ديگران هم آستيني بالا زنند وراه را پي گيرند!
درخاتمه، ميل دارم «ايميل» شخصي خودرادراختيار خوانندگان گرامي بگذارم تا درصورت برخورد با کلماتِ ازقلم افتاده، لطف نموده،
بنده را ازآن آگاه سازند. بديهي است که پس ازاطمينان يافتن ازصحتِ ماجرا، آنهارا در چاپ بعدي منظورخواهيم داشت:«akf 91@
yahoo . com» ازهمکاري اين عزيزان، پيشاپيش سپاسگذاريم.


ايميل مولف، جهت تماس وسفارش خريد:

احمد کعـبي فلاحيه 
akf91@yahoo.com 

تلفن سفارش: 09122144189
شماره پيام رسان: 09361389898

  پيشگفـتار

«فرهنگ اصطلاحات آبادان» از تدوين انبوهِ فيشهايي که از سال28 به اين
سو گِرد آمده بود، شکل گرفت. هرچند اين فرهنگ صرفا محدود به شهر
آبادان نمي‌شود بلکه شامل خرمشهرو بخشهاي پيرامون آن نيزمي‌گردد. همان
طورکه مي ‌دانيد، بافت اين دو شهربا توجه به فيلد شناخته شده، شباهتهاي
زيادي به هم يافته و در مجموع، وجوهِ مشترکِ متعددي را فراهم آورده
است. يکي از اين وجوه، وجه زباني اين ماجراست. حضور يکصد ساله
انگليسيها درآبادان، ازآن يک شهر مهاجرپذير ساخت. شهري که قوميتهاي
زيادي به اميد زندگي بهتر درآن پاي گذاردند...اينک حاصل آن، اين شد!
شهر «هفتاد و دو ملت»! اين شهر با يک ترکيب جمعيتي بسيار نادرو
منحصر به فرد، به زندگي خود ادامه داد و چرخ زندگي درآنجا آن
قدرچرخيد و چرخيد تا بدين جا رسيد!