زندگينامه ابن يمين

امير فخرالدين محمودبن امير يمين الدين طغرايي مستوفي بيهقي فريومدي متخلص به ابن يمين، از شاعران مشهور قرن هشتم هجري است.
نام پدرش اميريمين الدين طغرايي که اصل و نسبش ترک و مردي فاضل و دانشمند بود. پدر ابن يمين در عهد سلطان محمد خدابنده در
روستاي فريومد خراسان ملک خريده و خان و مان فراهم آورده و در همانجا ساکن شده بود. در اين زمان، علاءالدين محمد فريومدي که در
عهد سلطان ابوسعيد و پس از او در زمان طغاتيمورخان، سالها منصب صاحب ديواني و وزارت خراسان را داشت، پدر ابن يمين را مورد
لطف و عنايت خود قرار داد. اميريمين الدين طغرايي آنطور که از روايت مجمل فصيحي برمي آيد، به سال 722 هجري قمري درگذشت.
ولادت اميرفخرالدين محمود در اواخر قرن هفتم در فريومد اتفاق افتاد و تمام دوران کودکي را تحت تعاليم و توجه پدر فاضل و دانشمند خود
گذراند. ابن يمين از همان جواني، جزو منشيان و شاعران عهد خود شد و چون مانند پدر، شغل تحرير طغرا داشت، به «طغرايي» شهرت
يافت؛ همانگونه که پدر نيز به اين عنوان اشتهار داشت. ابن يمين اين منصب را زماني که در خدمت خواجه علاءالدين محمد فريومدي،
وزير خراسان بود، برعهده داشت. اين وزير، در روز چهارشنبه 27 شعبان سال 742 هجري قمري در نزديکي مازندران در جنگي که
ميان طغاتيمور و سربداران روي داد، کشته شد. در ديوان ابن يمين برخي از منشآت او و همچنين دو نامه از منشآتش موجود است.

فراز وفرود زندگي ابن يمين
دوران کودکي ابن يمين در خراسان سپري شد؛ اما در جواني به تبريز رفت و به خدمت غياث الدين محمدبن رشيدالدين فضل الله وزير که
بسيار دانشمندپرور بود و درگاهش مجمع اهل فضل بود، پيوست. او را مدح کرد؛ اما کارش در آن شهر رونقي نگرفت و در قطعه اي از
غياث الدين محمد اجازه ي بازگشت به وطن خواست. در ديوان او علاوه بر اين قطعه، قطعه ي ديگري نيز وجود دارد که نشان مي دهد او
مدتي را در عراق (يعني نواحي غربي ايران) بوده و به علت نااميدي از مردم آن ديار، تصميم به بازگشت به موطنش، خراسان گرفته است.
از اين قطعه همچنين چنين برمي آيد که او در مدت اقامتش در خارج از خراسان، چندان روزگارش به خوشي نگذشته و مورد لطف و
بخشش قرار نگرفته است. در يک قطعه نيز شاعر از اقامتش در سلطانيه مي گويند و اظهار مي دارد که روزگارش در اين شهر نيز خوش
آيند نبوده است:
مخور اي ابن يمين غم چو وفات برسد *** به حضور عم و خال و پدر و مادر نيست
هر وفاتي که به سلطانيه واقع گردد *** تو يقين دان که به فريومد از آن خوشتر نيست
ابن يمين بعد از بازگشت به خراسان، در زادگاه خود؛ يعني فريومد سکونت مي کند و در همان هنگام نيز با عده اي از اميران و وزيران
شرق ايران مرواده ايجاد و آنها را مدح مي کند. در ميان همه ي آنها، بيشتر از همه، به وزير خراسان؛ يعني خواجه علاءالدين محمد
فريومدي اختصاص مي يابد و در خدمت او به شغل استيفا و طغرانويسي مشغول مي شود. اين وزير که پس از اضمحلال حکومت ابوسعيد
بهادر، شش سال ديگر هم با همان منصب در خدمت طغاتيمورخان باقي مي ماند، در سال 742هجري در جنگ بين طغاتيمور و سربداران
کشته مي شود.

ممدوحان ابن يمين فريومدي
در اين زمان، ابن يمين که با برادر اين وزير؛ يعني خواجه غياث الدين هندو هم ارتباط داشت، بعد از زوال اين خاندان و همزمان با مدح اين
دو، عده اي ديگر از اميران خراسان را هم مدح مي کرد. ازجمله ي ممدوحان او، عبارت بودند از: طغاتيمورخان که مدتي خود را ايلخان
مي خواند و بر خراسان و گرگان حکم مي راند؛ ملک معزالدين ابوالحسين محمدبن غياث الدين کرت؛ خواجه وجيه الدين مسعود سربدار؛
خواجه علي سربدار؛ پهلوان حسن دامغاني سربدار و جانشينش خواجه نجم الدين علي مؤيد سربدار.

گم شدن ديوان ابن يمين
همچنين مدتي در گرگان در مجالس خواجه علاءالدين وزير و مدتي نيز در هرات و در درگاه ملک معزالدين حسين کرت و يا در سبزوار،
در کنار سربداران روزگار مي گذراند و به طور طبيعي در جريان درگيريهاي اميران خراسان و حمله ي تيمور حضور داشته و گاه در اين
درگيريها و جنگها شرکت هم مي کرد؛ چنانکه در يکي از اين جنگها که در سيزدهم صفر سال743هجري بين ملک معزالدين حسين کرت
و خواجه وجيه الدين مسعود سربدار در زاوه يا تربت حيدري رخ داد و طي آن خواجه وجيه الدين مسعود شکست خورد و متواري شد؛ در
حين غارت خان و مال خواجه وجيه الدين، ديوان ابن يمين نيز توسط لشکريان خاندان کرت غارت و گم گشت. خواندمير در حبيب السير
مي گويد:«[ابن يمين در اين جنگ] به دست لشکرهرات گرفتار گشت، چون او را پيش ملک بردند منظور نظر تربيت گردانيد و بنا بر آنکه
ديوان ابن يمين در آن مصاف تلف گشته بود، قطعه اي در آن باب گفته، مذيل به مدح ملک معزالدين حسين ساخت. » پس از آن، ابياتي در
اين باره مي آورد. بنابر اين نقل قول و روايت خواندمير، ابن يمين از سال743 هجري با دربار هرات نيز ارتباط پيدا کرد که در واقع براي
يافتن ديوان گمشده ي خود بود که در ضمن، مدح خاندان کرت را نيز گفت؛ اما او هيچگاه نتوانست ديوان گمشده اش را بيابد و به ناچار
مجبور شد تا ابيات پراکنده ي آن را از هرجا گرد آورده، با افزودن اشعاري جديد، ديواني تازه ترتيب دهد. ديوان جديد ابن يمين که اکنون به
جا مانده و خود شاعر در سال 754 هجري مقدمه اي بر آن نوشته، شامل قصايد، ترکيب بند، ترجيع بند، غزل، رباعي و مقطعات است که
مجموعا نزديک به پانزده هزار بيت دارد.

ويژگيهاي شعر ابن يمين فريومدي
قسمت آخر زندگي ابن يمين در سبزوار و فريومد گذشت. در اين سالها، روزگار را به قناعت و گوشه گيري مي گذراند. ابن يمين در اصل،
مردي قناعت پيشه و گوشه گير، دهقان و معتقد به آداب و مباني اخلاق بود و اين موضوع از قطعات اخلاقي معروفش واضح و آشکار
است و به خاطر همين هم در ميان شاعران عهد خود يگانه شد. قطعات اخلاقي ابن يمين از روزگار نزديک به زمان شاعر، شهرت و
معروفيت تمام داشت.
کلام ابن يمين برخلاف شاعران هم دوره ي او که براي فضل فروشي و اثبات اشرافشان بر علوم، غالبا سخت و دشوار بود، در کمال
سادگي و رواني و عاري از هرگونه تکلف و فضل فروشي و به تمام معني، دنباله ي سبک ساده ي شاعران خراساني بوده است. در اشعار
ابن يمين کلمات دور از ذهن و ترکيبات دشوار بسيار نادر است و اين نشانه ي اين است که کلام ابن يمين از قريحه و ذوق و احساسات او
برخاسته و نه مانند شاعران روزگار او که براي اثبات مهارت و دانش و اطلاع خود از الفاظ دشوار استفاده مي کردند و به همين دليل هم
اشعار ابن يمين بيش از اشعار سخنوران معاصرش، رواج يافت؛ اما ابن يمين همتش را تنها به ساختن قطعات اخلاقي به کار نگرفت؛ او
همچنين قصيده سرايي توانا بود و نيز مثنويهايي دارد که در ميان آنها مي توان به مثنوي مجلس افروز اشاره کرد که موضوع آن، تحقيق و
عرفان است و نيز مثنوي ديگري باز هم در همين موضوع ولي بي نام دارد. همچنين غزلها و رباعياتي نيز از او به جا مانده است.

در ذکر تاريخ وفات ابن يمين نيز اختلاف است؛ چنانکه دولتشاه سمرقندي تاريخ اين واقعه را سال 745هجري ذکر کرده و گفته است که
مزار او در فريومد و در صومعه ي پدرش و در کنار مرقد او قرار دارد. هدايت در مجمع الصفا، تاريخ وفات او را ذکر نمي کند. در
رياض العارفين آمده است که وفات او به سال743 هجري واقع شده است؛ اما در ميان اين تاريخها، درست تر از همه بايد هماني باشد که
در مجمل فصيحي به همراه قطعه ي زير در ضمن حوادث سال 769هجري ذکر شده است:
بود از تاريخ هجرت هفتصد با شصت و نه *** روز شنبه هشتم ماه جمادي الآخرين
گفت رضوان حور را برخيز و استقبال کن *** خيمه بر صحراي جنت مي زند ابن يمين

نمونه اي از اشعار ابن يمين:
اي دل اگر زمانه به غم مي نشاندت *** بنشين و صبر کن که صبوري دواي اوست
با دور روزگار نشايد ستيزه کرد *** وآنکس که کرد، اين مثل خوش براي اوست
با ژنده پيل پشه چو پهلو همي زند *** گرجان به باد بردهد الحق سزاي اوست
گرکار عاقلي نرود بر ره صواب *** از وي مبين که آن نه زفکر خطاي اوست
ور جاهلي به منصب و مالي رسد مگوي *** کآن مال و منصب از شرف و عقل و راي اوست
چون کارها به جهد ميسر نمي شود *** آن زيبد از کسي که خرد رهنماي اوست
گر کار نيک و بد نشود بر مراد او *** داند که هر چه هست به حکم خداي اوست
***
آن دم که خم عشق به جوش آمده بود *** جان از سر مستي به خروش آمده بود
روزي که به ما کاسه ي مي مي دادند *** از هر طرفي صداي نوش آمده بود
***
مرا نام اکر نيک و گر بد بود *** چو رفتم از آنم چه فخر و چه عار
کسي را بود فخر و عار ار بود *** که ماند ز من در جهان يادگار
پس از من اگر هر چه باشد رواست *** چو من دامن افشاندم زين غبار
***
هر که را در جهان همي بيني *** گر گدايي وگر شهنشاهي است
طالب لقمه ايست، وز پي آن *** در تک چاه يا سر چاهيست
مقصد خلق جمله يک چيزست *** ليک هر يک فتاده در راهيست
اهل عالم به نان چو محتاجند *** پس به نزديک هر که آگاهيست
شاه را بر گدا چه ناز رسد *** چون گدا، شاه نيز نان خواهيست