دروغگويي از نظر لغوي به معناي کتمان واقعيت است. فرد دروغگو از طريق دروغ گفتن ضعفهاي خود را مي پوشاند و
شنونده را گمراه مي سازد. خود را از تنبيه نجات مي دهد و بدان وسيله توجه ديگران را به خود جلب مي کند. يکي از عوامل
دروغگويي، ترس در کودکان است. اگر کودک به سبب راستگويي تنبيه شود، در آينده براي نجات و رهايي از مجازات به
دروغگويي متوسل مي شود. والدين و مربيان بايد از هر کودک انتظاراتي داشته باشند که با واقعيات و امکانات او منطبق
است در غير اين صورت دروغگويي کودک تقويت و تشديد خواهد شد. همه انسانها در محدوده اي برابر پا به عرصه وجود
مي گذارد. هيچکس از کودکي دروغگو به دنيا نيامده است. همه انسانها راه فکر کردن و توجيه اعمال خويش را از ديگران
آموخته و تکامل يافته اند. درستي يا نادرستي از طريق کلمات و اعمال ديگران به ما القا مي شود و ما اين کلمات و اعمال را
در ذهنيات خود تلفيق کرده، سرانجام شخصيت خود را شکل مي دهيم.
به مثالهايي چند از توجيه افرادي که در مواردي دچار اشتباه شده اند دقت کنيد: من حق داشتم که اين خطاها را انجام دهم ،
افراد ديگر زياد به اين مسأله اهميت نمي دهند هرکس ديگري هم که بود همين کار را مي کرد . راستي شما فکر مي کنيد که
اين گونه توجيهات استادانه چگونه توسط بعضي از جوانان ونوجوانان بيان مي شوند؟ آنها اين مسائل را از جامعه خود آموخته
اند، از کساني که با آنها سروکار دارند و با ارزيابي اعمال درست و نادرست که توسط ذهنيات هر يک انجام شده است اعمال
خود را با اين گونه توجيهات همراه مي سازند. به خاطر همين است که مي گوييم والدين نقش مهمي در تکوين شخصيت
فرزندان خود بازي مي کنند و اين نقش در سالهاي اوليه تربيت کودکان ارزشي به غايت والا دارد. براي اينکه فرزندان خود
را راستگو تربيت کنيم ابتدا مي بايست نسبت به اعمال خود نهايت دقت را داشته باشيم و نيز درارتباط خود با ديگران دقت
کنيم، زيرا در يک جامعه معمولاً تربيتهاي متفاوتي وجود دارد. تربيت کودک مي بايست از همان دوره طفوليت او آغاز شود،
صداقت و راستگويي از مواردي است که بايد قبل از سنين مدرسه به آن توجه شود. البته ما بايد توجه داشته باشيم که کودک
اساساً قصد فريب والدين را ندارد، ولي توجيهات او راهي براي فرار از مجازات است.
دروغ گفتن يکي از رفتارهاي متداول کودکان 5-4 ساله است که از لحاظ اخلاقي اشکالي ندارد. کودکان در اين سن و سال
معمولاً به دو شکل دروغ مي گويند که نخستين آن خيال پردازي است، کودک با جعل داستان يا با طرح مبالغه آميز بعضي از
واقعيات، اغلب خواسته خود را با ما درميان مي گذارد و غيرمستقيم از اميالش صحبت مي کند. در اين صورت بهتر است که
پدر ومادر در تأييد خواسته کودک حرف بزنند. دروغ نوع دوم دروغ به اصطلاح مفيد است، دروغي است که بزرگترها هم
مي گويند و آن رابه حساب دروغ مصلحت آميز مي گذارند تا به جاي نتيجه بد، نتيجه خوب بگيرند. در اين مرحله از رشد
کودک تنها کار درست را در خواسته خود مي جويد و با استفاده از دروغ براي رسيدن به خواسته اش ترديدي به خود راه
نمي دهد. در اين موارد بايد به کودک تفهيم کنيم که از راستگويي و صداقت او خوشحال مي شويم بايد بداند که دروغ و
دروغگويي را دوست نداريم. بايد توجه داشت که اين مسأله در سنين بالاتر رفتاري ناپسند است که به کودک شخصيت
ساختگي و تصنعي مي بخشد.
هرگاه کودک شما در موقعيت نامطمئن و ناامن قرار گيرد و احساس خطر يا حقارت کند به گفتن دروغ متوسل مي شود.
کودک دروغگو به گفته هايش ايمان ندارد و به طور قاطع و صريح حرف نمي زند، به تدريج اعتماد خود را به ديگران از
دست مي دهد و نسبت به اطرافيان بدبين مي شود. متأسفانه برخورد بسياري از والدين در اين موارد با تنفرهمراه است زيرا
از خود سؤال مي کنند که چرا فرزندشان دست به چنين عملي زده است؟ در برخورد با چنين مواردي والدين نبايد به چشم يک
آدم دروغگو به کودک نگاه کنند و يا دائماً به آنها ظنين باشند زيرا چنين برخوردي عواقب ناگواري را به همراه خواهد داشت.
براي درمان دروغگويي شناخت علل آن کاملاً ضروري است، دروغگويي به عنوان يک مشکل علل گوناگون و متعددي دارد
که درا ينجا به برخي از آنها اشاره مي شود:
بــــررســــــي علل دروغگويـــــــي
همانطور که قبلاً هم اشاره شد يکي از علتهاي دروغگويي آموزش نادرست خانواده است. در خانواده اي که پدر و مادر و
ديگر اعضاي آن همواره به يکديگر دروغ مي گويند نمي توان انتظار داشت که کودکي راستگو تربيت شود.
1)دروغگويي کودک ممکن است براي جلب توجه اطرافيان باشد. چنانچه کودکي در خانواده يا مدرسه مورد بي توجهي
اطرافيان قرار گيرد، براي نشان دادن خود و جلب توجه آنان ممکن است به گفتن دروغ در زمينه هاي گوناگون متوسل شود.
2)کودکاني که نسبت به دوستان و اطرافيان خود احساس کمبود مي کنند، ممکن است براي جبران کمبودها در زمينه هاي
گوناگون نظير شغل والدين، محل سکونت، وضع تغذيه، دوستان و تفريحات و سفرها به دروغ متوسل شوند و درون آشفته
ونگران خود را به آن وسيله به طور موقت تسکين دهند.
3) ترس نيز از ديگر عواملي است که موجب دروغگويي مي شود. اگرکودک به سبب راستگويي تنبيه شود، در آينده براي
نجات و رهايي از مجازات به دروغگويي متوسل مي شود. بايد اذعان کرد که سختگيريهاي افراطي و برخوردهاي خشن
والدين ومربيان با کودک از علل مهم دروغگويي کودک محسوب مي شود.
4) گاهي نحوه بيان و برخورد والدين و مربيان با کودک او را به دروغ گفتن وامي دارد و به او دروغگويي را مي آموزد. به
عنوان مثال والدين به کودکي که مرتکب عمل خلافي شده است اصرار مي ورزند که او اين کار را انجام نداده است بلکه
ديگري مثلاً همسايه يا دوست يا برخي موجودات خيالي سبب آن بوده اند. در اين حالت والدين علاوه بر آنکه کودک را
دروغگو بار مي آورند او را به گريز از قبول مسئوليت رفتارش نيز وامي دارند.
5) انتظار و توقع بيش از حد از کودکان و مقايسه آنان با دوستان وهمکلاسيها در زمينه هاي گوناگون از ديگر عوامل
دروغگويي کودکان مي شود دراين صورت کودک از طريق دروغ مي تواند هم بر احساس حقارت خود به طور موقت غلبه
يابد و هم والدين را راضي و خشنود سازد و نظر آنان را به سوي خود جلب کند.
درمـــــــــان دروغگويــــــي
براي پيشگيري و درمان دروغگويي، والدين و مربيان بايد واقعيات را بپذيرند و براي شنيدن موارد شيرين و تلخ از طرف
کودکان آماده شوند و با رفتار خود به کودک بياموزند که گفتن واقعيات به هر صورتي که باشد مقبول است و موجبات تنبيه و
آزار کودک را فراهم نخواهد کرد. اگر کودک پي ببرد که والدين و مربيان او را براي دروغگويي تشويق و براي راستگويي
تنبيه نمي کنند به تظاهر در رفتار و جعل واقعيت نخواهد پرداخت، همچنين والدين و مربيان بايد از طرح پرسشهايي که
کودک به آنها به احتمال قوي پاسخ نادرست خواهد داد خودداري کنند. در صورت مشاهده دروغ، والدين و مربيان نبايد
شتابزده عمل کنند و به تنبيه کودک مبادرت ورزند. براي بازداشتن کودک از دروغگويي و اصلاح رفتار آنان بايد روش
برخورد باتوجه به موقعيت انتخاب شود که برخي از روشها به اختصار عبارت است از:
1) نشــــــان دادن ارزش راســـــت گفتــــن :
در وهله اول کودک بايد دريابد که دروغگويي کار نادرست و ناپسند و راستگويي عملي باارزش و پسنديده است. کودک بايد
ارزش راست گفتن را درعمل تجربه کند. والدين و مربيان نبايد در برابر دروغهاي کودکان برآشفته شوند و او را کتک بزنند.
بيان نتايج زشت و تلخ دروغگويي به صورت داستان براي آنها مي تواند در آموزش عواقب تلخ دروغگويي مفيد واقع شود.
همچنين اگر والدين و مربيان، کودک را در خلوت ( نه در جمع ) در جوي محبت آميز و پرعطوفت با مضرات و نتايج
دروغگويي آشنا سازند و به پند دادن او بپردازند، در جلوگيري و نيز درمان دروغگويي مي تواند مؤثر باشد.
2) اجــــازه بيان احساســـات :
کودک بايد احساسات خود را آزادانه ابراز کند و در صورتي که بيان احساسات، باعث آزار و اذيت اطرافيان شود بايد به
کودک آموخت که به تدريج اين احساسات را جايگزين احساسات خوشايند سازند و نبايد براي احساساتش تنبيه شود. براي
نمونه اگر کودکي از برادر کوچکش خوشش نمي آيد، بايد به او اجازه داده شود که احساساتش را بيان کند، پس از شنيدن نظر
کودک، والدين بايد ضمن تحليل رفتار خود با کودک و يافتن علل پيدايش چنان احساسي به راهنمايي کودک و تغيير رفتار و
احساسات او مبادرت ورزند. در مواردي که کودک مرتکب کار خطايي شده ولي راست مي گويد، بايد به ملايمت و به طور
صحيح به او تذکر داده شود که رفتارش درست و پسنديده نيست و بايد آن را تغيير دهد. هشدار به کودک، همدردي با او در
مواردي که لازم است، ناديده گرفتن حرفهاي کودک و بي توجهي به آنها از روشهايي است که در مواقع مشخص مي تواند
براي پيشگيري و درمان دروغگويي کودکان استفاده شود.
3) تعـــــــديل انتظارات از کــــــودکان :
والدين و مربيان بايد از هر کودک انتظاراتي داشته باشند که با واقعيات و امکانات او منطبق است در غير اين صورت،
دروغگويي کودک تقويت و تشديد خواهد شد. چون کودک توان عملي ساختن خواسته هاي اطرافيان را ندارد به گفتن دروغ
متوسل مي شود بنابراين از کودک بايد انتظارات در حد توانش داشته باشيم.