متن لوح زرين آريارمنه چنين است:

اريارمنه شاه بزرگ،شاه شاهان،شاه در پارس،پسر چيش پيش شاه،نوه هخامنش.اريارمنه گويد، اين کشور که من دارم، داراي
اسبان خوب و مردان خوب است، خداي بزرگ اهورامزدا به من داد. به خواست اهورامزدا من شاه در اين کشورم. اريارمنه شاه
گويد،اهورامزدا مرا پشتيباني فرماياد.
لوح زرين ارشام پسر اريارمنه، با تفاوتي بسيار ناچيز داراي همان متن لوح اريارمنه است.و نبشته منسوب به کورش تنها از
چهار واژه درست شده است. که در پاسارگاد در چهار جا تکرار شده است:
من کورش،شاه هخامنشي.
اکنون که کهن ترين نبشته ها را به خط پارسي باستان شناختيم. بايد به چند پرسش هم پاسخ داده شود.

1- آيا پارسي باستان را بايد در تاريخي پيش از اريارمنه جستجو کرد؟
2-آيا اين خط در زمان اريارمنه يا کورش درست شده است؟
3-يا خط ميخي پارسي باستان در روزگاري پس از اريارمنه و ارشام و کورش پديد آمده است و از اين روي نبشته هاي منسوب
به اين سه شاه نمي توانند از خود آنان باشند.
بي گمان اگر تنها به پرسش سوم پاسخ داده شود، به پاسخ دو پرسش نخست نيز خواهيم رسيد.
ميدانيم که هخامنشيان حدود700 پيش از ميلاد، به رهبري هخامنش حکومت کوچکي در پيرامون کوه هاي بختياري و مسجد
سليمان امروز بنيان گذاشتند. چيش پيش،پسر و جانشين هخامنش،موفق به گسترش قلمرو هخامنشيان شده و به عنوان شاه انشان
شهرت پيدا کرده بود،به هنگام مرگ سرزمين هاي زير فرمانروايي خود را ميان دو پسر خود اريارمنه و کورش،نياي کورش
تقسيم کرد. پارس از آن اريارمنه شد و بخش غربي فرمانروايي از آنِ کورش. در شاخه شرقي،پس از اريارمنه،حکومت به
پسرش ارشام،پدربزرگ داريوش رسيد و در شاخه غربي،پس از کورش پسرش کمبوجيه،پدر کورش بزرگ حکومت را به دست
گرفت. کورش بزرگ توانست با نام نخستين شاه نيرومند هخامنشي،فرمانروايي بزرگ هخامنشيان را تثبيت کند وتقريبا ارشام را
از عنوان بيندازد. شش سال پس از کورش،با مرگ پسر و جانشينش کمبوجيه،داريوش توانست در سال ??? پيش از ميلاد، در
حالي که هنوز پدرش و ويشتاسپ و پدر بزرگش ارشام زنده بودند،فرمانروايي بر امپراطوري جهاني هخامنشيان را به شاخه خود
انتقال دهد.اکنون به پرسش سوم برمي گرديم. به نظر مي رسد که در زمان فرمانروايان پيش از داريوش خط ميخي پارسي
باستان وجود نداشته و سنگ نبشته هاي منسوب به اينان وسيله شخص ديگري پديد آمده اند.
1-در لوح زرين منسوب به اريارمنه،اين شاه خود را شاه بزرگ،شاه شاهان،شاه در پارس مي خواند،اگر بپذيريم در آغاز از
صفت بزرگ، به رسم همه شاهان، به طور سمبوليک استفاده شده است، نويساننده اين لوح در ادامه با يک تير دو نشان زده
است: هم جد بزرگوارش را شاه خوانده است و هم نخواسته است اين واقعيت را که فقط او شاه در پارس است انکار کند. خود
اريارمنه هرگز نمي توانست. با وجود برادرش،کورش شاه(شاه در بخش غربي فرمانروايي هخامنشيان)، خود را شاه شاهان
بخواند. زيرا کسي مي توانست خود را شاه شاهان بخواند که بر چندين شاه فرمانروايي بي چون و چرا داشته باشد. نگراني ديگر
اين که اريارمنه، با توانايي محدودي که داشته، نمي توانسته است پدپد آورنده خطي باشد که از آن تنها يک لوح بر جاي ماند.
2- اگر در زمان اريارمنه خط ميخي پارسي باستان وجود مي داشت، لازم مي بود که علاوه بر لوح زرين، نشانه هاي ديگري از
اين خط به دست آيد. بررسي هاي باستان شناسان دست کم تا به امروز نشان داده اند که امکان دست يافتن به چنين نوشته اي
تقريبا وجود ندارد.
3- اگر در زمان ارشام خط ميخي پارسي باستان وجود مي داشت و لوح زرين منسوب به او از آن خود او مي بود، او نمي
توانست، با وجود حضور شخصي مقتدر مانند کورش بزرگ، خود را شاه شاهان بخواند، مي دانيم که ارشام در برابر قدرت
کورش حتا عنوان شاهي خود را از دست مي دهد و در زمان کورش بزرگ فرمانروايي، عملا و منحصرا از آنِ شاخه غربي
هخامنشيان مي شود.
4-اگر اريارمنه و ارشام، نياکان داريوش، به راستي شاه شاهان مي بودند، چگونه داريوش در سنگ نبشته هاي خود، با وجود
زنده بودن پدر و پدر بزرگش خود را شاه شاهان مي نامند؟
5-اگر خط ميخي پارسي باستان در زمان کورش وجود مي داشت، لازم مي آمد که در منشور مشهور او از خط ميخي پارسي
باستان هم استفاده مي شد، يا نوشته هاي زيادي از زمان پرتحرک او به خط ميخي پارسي باستان برجاي مي ماند.
6-اگر در زمان کورش خط ميخي پارسي باستان وجود مي داشت، بيشتر از اريارمنه و ارشام، او مي توانست خود را شاه شاهان
بخواند، اما در همه نبشته هاي منسوب به او تنها اين چهار واژه آمده است: منم کورش شاه هخامنشي. اين عبارت دروغ نيست،
اما در مقايسه با لوح هاي اريارمنه و ارشام، در ارتباط با کورش بزرگ حق مطلب ادا نشده است.
7- هزوارش ها پس از سنگ نبشته داريوش در بيستون ساخته شده اند. واژه شاه بيش از 100 بار در بيستون تکرار مي شود،
که اگر به صورت هزوارش نوشته مي شد، در بيستون،600 نشان خط ميخي پارسي باستان کم تر کنده مي شد . همچنين از
هزوارش ها تنها هزوارش شاه در سنگ نبشته هاي(به غير از بيستون) داريوش آمده است و پپداست که ديگر هزوارش ها پس از
داريوش فراهم آمده اند. بنابر اين دامن و آستين لباس کورش به راستي نمي توانسته اند در زمان خود او داراي نبشته اي به خط
ميخي پارسي باستان و استفاده از هزوارش شاه باشند.

همچنين داريوش در بند 70 متن ايلامي در بيستون، خود را پدپد آورنده خط آريايي مي داند. ترجمه بند 07 متن ايلامي چنين
است:
1-دايوش شاه گويد: با
2- ياري اهورامزدا خطي درست کردم
3- از نوعي ديگر(يعني) به آريايي
4- آن که پيش از اين نبود، هم بر روي لوح هاي گلي،
5-هم بر روي پرگامنت. همچنين
6-امضا و مهر کردم.
7- اين خط نوشته شد و برايم
8- خوانده شد. سپس فرستادم
9- اين خط را به همه کشور ها.
10-مردم اين خط را آموختند.
مجموع اين دلايل ثابت مي کند که پيش از داريوش بزرگ خط ميخي پارسي باستان وجود نداشته و اين خط به دستور داريوش
براي اينکه جوابگوي امپراطوري چند مليتي ايران باشد به يکباره ابداع گرديد.
رکوردهاي ايران
رکوردهاي ايران
سازنده خط ميخي پارسي باستان
به ما امتياز دهيد :

با تشکر از حمايت شما