گاهنبار
در ايران کهن، شش جشن ساليانه به نام جشن هاي گاهنباري برگزار ميشده است. در داده هاي ديني، اين شش گام از سال را شش گام
آفرينش خوانده اند. اين جشن ها با مبدا تابستان، بدين گونه اند: ميانهي تابستان (ميديوشم)، پايان تابستان (پتيه شهيم)، آغاز سرما (آياثرم)،
ميانهي سال (ميديارم)، برابري شب وروز و گرما و سرما (همسپت مدم) و ميانهي موسم سبز(ميديوزرم). چنين بر ميآيد که جشن هاي
گاهنباري بازمانده اي از گاهشماري کهن پيش از زرتشت است که سال را به چهار موسم و چهار نيم موسم بخش ميکرده اند که هريک جشن
ويژه اي داشته است. سال گاهنباري از تابستان آغاز و پس از طي هفت پاره (سه موسم و چهار ميانهي فصل) به پايان ميرسيده است. در
دوران ساساني کوشش ميشود به اين گام ها، جنبهي دينيِ آفرينش در شش گام داده شود و همزمان در فاصلهي راستين گاهنبارها و شمار آنها
دخل و تصرف ميشود.
سده
جشن سده بزرگترين جشنآتش ويكي از كهنترين آيينهاي گروهي ِشناخته شده در ايران باستان است که در شامگاه دهم بهمن ماه برگزار
ميشود. گسترهي برگزاري آن که فراتر از ايران است، نشان از ديرينگي بسيار آن ميدهد. در شاهنامه آمده است که دراين هنگام هوشنگ،
نياي آرياييان، آتش را بدست آورده است؛ البته گفته ميشود که کشف آتش در زمان هوشنگ باوري نوين است و از بخش هاي افزودهي
شاهنامه. پيدايي اين جشن را نشان به ستوه آمدن مردم ازيخبندان و آرزو براي رفتن سرما و همچنين رخدادهاي کيهاني چندي بر شمرده اند که
از آنجمله است: دهم بهمن ماه، يكي از دو هنگامِ سال است كه در عرضهاي بالايي ايرانزمين، طول تاريكي كامل آسمان، 12 ساعت تمام
است. در زبان اوستايي، سد به معاني متضاد فرو رفتن و برآمدن است؛ در حدود پنج هزار سال پيش و در نخستين شبهاي بهمنماه، رويداد
جالبي رخ ميداده كه بعيد نيست با آيينهاي جشن سده در پيوند باشد و آن برآمدن و فرورفتن همزمان ستاره هاي سماک رامح و نسر واقع
است.
جشن ماه ها
در ايران باستان، هنگامي که نام ماه و روز با هميکي ميشد آنرا جشن ميگرفتند.
فروردينگان: فروردين روز فروردين ماه که بهياد روان درگذشتگان پاک برگزار ميشده است که در آن، براي شادي روان مردگان نيايش
ميکرده اند. نام فرورد (فرورتيش) در ميان مادهاي ايراني نشان از کهنگي اين جشن ميدهد.
ارديبهشتگان: ارديبهشت روز ارديبهشت ماه که به نام ارديبهشت، جشن پاکي و راستي ودادگري است که بارعام شاهنشاهان را در نيز پي
داشته است.
خردادگان: در خرداد روز خرداد ماه به نام خرداد، جشن رسايي و تندرستي و کمال است که نياکان ما درآن به کنار جشمه سارها و رودها و
درياها ميرفته اند.
تيرگان: تير روز تيرماه که به نام ايزد باران، آبريزان نيز گفته ميشود. از اين گذشته، اينروزيادوارهي آرش کمانگير، ابرمرد دلاور ايران نيز
هست که با رها کردن تيري با تمام نيروي خود مرز ايران و توران را تا به رود جيحون نماياند و جان سپرد. در تيريشت، بند ششم ميخوانيم:
تيشترياي رايومند را ميستاييم، کسي که به تندي به سوي درياي فراخکرت ميتازد، به تندي تيري که آرش کمانگر، بهترين تيرانداز آريايي از
کوه خشوث به سوي کوه خوان ونت انداخت.
امردادگان: امرداد روز امردادماه، که جاودانگي را مينماياند که در آن، مردمان به باغ ها و دامن طبيعت رو ميآوردند.
شهريورگان: شهريور روز شهريور ماه جشن شهرياري بوده است.
مهرگان: مهر روز مهر ماه، جشن کهني است که بهياد مهر، ايزد آريايي برگزار ميشده است و به مانند نوروز اهميت بسياري داشته است.
در حقيقت مهرگان، پيش از رواج نوروز جمشيدي، جشن آغاز سال بوده است. چنانکه به گفتهي گاهنويسان کلاسيک، در آغاز، دربار پارس
به هنگام پاييز به پارس رو مينهاد. مهرگان را روز پيروزي فريدون بر آژدهاک نيز ميدانند.
آبانگان: آبان روز آبان ماه، به نام آناهيد، ايزد آب است که با ستايش و نيايش و شادماني و در کنار چشمه سارها و رودها برگزار ميشده
است.
آذرگان: آذر روز آذر ماه، به نام آتش و ايزد موکل آن بوده و به گراميداشت آن پرداخته و آتش افروزي مينموده اند.
ديگان: روز هشتم و پانزدهم و بيست و سوم هر ماه به نام دي است که براي تشخيص آنها، با نام روز پس از خود همراه ميشده است.
نخستين روز نيز هرمزد ميباشد که نام آفريننده جهان است؛ پس به اين ترتيب، روز نخست و هشتم و پانزدهم و بيست و سوم ديماه به نام
خداوند است و چون نام ماه و روزيکي ميشود هر چهار روز جشن است. اين جشنها را جشن اورمزد و سه دي ميگويند؛يعني نخستين، در
اورمزد روز و سه ديگر در سه روزي است که هر سه دي نام دارد. در ترجمهي آثار الباقيهي ابوريحان بيروني دربارهي دي ماه مطالبي
نوشته شده که خلاصه آنها به اين شرح است: دي ماه، نخستين روز آن خرم روز است و اين روز و اين ماه هر دو بنام خداوند است که
هرمزد ناميده شده است. در اين روز، عادت ايرانيان چنين بود که پادشاه از تخت پايين ميآمد و جامهي سفيد ميپوشيد و در بيابان بر فرشهاي
سفيد مينشست و دربانها و محافظان را که هيبت پادشاه به آنهاست کنار ميراند و هر کس که ميخواست پادشاه را ببيند خواه دارايا نادار
بدون هيچگونه حاجب و مانع به نزد شاه ميرفت و با او گفتگو ميکرد و در اين روز پادشاه با برزگران همنشيني مينمود و دريک سفره با
آنها غذا ميخورد و ميگفت: من امروز ماننديکي از شماها هستم و با شما برادرم زيرا دوام و پايداري دنيا به کارهايي است که با دست شما
انجام ميشود و امنيت کشور نيز با شاه است؛ نه شاه را از مردم گريزي است و نه مردم را از شاه و چون حقيقت امر چنين باشد پس من که
پادشاه هستم با شما برزگران برادر ميباشم و مانند دو برادر مهربان خواهيم بود.
بهمنگان: بمهن روز بهمن ماه، به نام بهمن و به منشي است. ابوريحان بيروني در کتاب« التفهيم» مينويسد: بهمنجه بهمن روز است از
بهمن ماه، در اين روز بهمن سفيد (نام گياهي است) با شير سره و پاک ميخوردند و ميگويند حافظه ميآورد و فراموشي را ببرد، اما در
خراسان هنگام اين جشن مهماني ميکنند بر ديگي که اندر او از هر دانه خوردني و گوشت حيوان حلال گوشت و تره و سبزيها وجود دارد.
سپندارمذگان (اسفندگان): اسفند روز اسفندماه به نام سپندارمذ، جشن عشق و گستردگي و برکت بود که گذشته از زمين که مام همهي ماست،
در زنان پديدار است؛ از اينرو اين جشن از آن زنان بود و به پاس قدرداني از مقام زن، مردان و پسران، هديه هايي به مادران و خواهران و
دختران ميدادند.