سلوکـيان

يازده سال بعد از مرگ اسكندر كه تمام آن مدت و حتي چند سالي بعد از آن هم جنگهاي جانشيني او بين سردارانش در منازعات طولاني
گذشت ، استان بابل به وسيله يك سردار مقدوني او به نام سلوكوس كه پدرش انتيوكوس هم از سرداران فيليپوس (فيليپ) پدر اسكندر
محسوب مي شد، افتاد (312ق.م.) . او سپس استان ايلام (خوزستان و بخشي از لرستان امروز) و سرزمين ماد (به استثناي آذربايجان) را
هم بر قلمرو خويش افزود . بدين گونه ، دولت پادشاهي مستقلي به وجود آورد كه به نام خود او " دولت سلوكي " (سلوكيان) خوانده شد و
آغاز سلطنت او بعدها براي اين دولت ، مبداء تاريخ گشت . (تاريخ سلوكي) .

چند سال بعد ، به دنبال پيروزيي كه در جنگ بزرگ ايپسوس به دست آورد (301 ق.م.) ، سوريه و بخش عمده آسياي صغير را هم بر
قلمرو وسيع آسيايي خود افزود . قلمرو آسيايي او در آن هنگام ، تمام بخش آسيايي متصرفات اسكندر را شامل مي شد و از سواحل شرقي
مديترانه تقريبا" تا كرانه هاي سيحون را در بر مي گرفت . اما چون اين امپراتوري كه در آسيا در واقع جانشين شاهنشاهي هخامنشي
محسوب مي شد ، بر خلاف آن دولت در اين نواحي هيچ پايگاه قومي نداشت و به كلي يك دولت اجنبي به شمار مي آمد . همين وسعت
فوق العاده قلمرو و اشتمالش بر اقوام و سرزمينهاي متنوع ، ادامه سلطه و حفظ وحدت و تماميت آن را دشوار مي كرد . از اين رو ،
سلوكوس و پسرش انتيوكوس كه از اواخر عمر پدر شريك او بود ،با اقدام به ايجاد شهرها و مهاجرنشينهاي يوناني - مقدوني در داخل آسيا
، سياست يوناني مآب كردن آسيا را كه اسكندر براي اداره آسيا طرح كرده بود ، دنبال كردند . از اين رو، در مدت فروانروايي سلوكوس
اول و انتيوكوس اول غير از بيست و پنج شهر يوناني كه به وسيله اسكندر در آسيا به وجود آمد، تعداد زيادي شهرهاي يوناني نشين جديد
نيز احداث گشت . اين شهرها كه خود بالغ بر شصت شهر بودند ، از مرزهاي غربي آسياي صغير تا كناره سيحون و سند احداث گشتند كه
غالبا" به نام سلوكوس و انتيوكوس، " سلوكيه " و" انطاكيه " خوانده مي شدند، يا به نام مادر و زن سلوكوس، به ترتيب " لائوديكيا"
(لاذقيه) و " آپامئا " (افاميه) نام گرفتند . در راس اين شهرها ، مي توان از سلوكيه نام برد . همچنين در كرانه غربي دجله كه تختگاه
ولايات شرقي سلوكيان محسوب مي شد و انطاكيه در سوريه در ساحل نهرالعصي (Orontos) كه تختگاه دولت سوريه خاندان سلوكي به
شمار مي آمد . شهرهاي ديگر ، شامل پانزده انطاكيه ديگر ، چهار سلوكيه ، هشت لائوديكيه و دواپامئا مي شد كه تعداد كثيري از آنها در
داخل فلات ايران از ماد و پارس تا پارت (خراسان) و سيستان واقع بودند . شهرهاي ديگر هم كه در آنها مهاجران مقدوني و يوناني ساكن
شدند، نامهاي يوناني يافتند . از جمله ، سرزمين ري (رگ) " اوروپوش " خوانده شد و آنچه امروز نهاوند نام دارد ، در آن ايام به عنوان
" لائوديكيه " خوانده شد. درپارس ، مرووسيستان نيز ، شهرهايي به نام انطاكيه به وجود آمد ، در ايلام هم لااقل سه شهر به نام اسكندريه
خوانده شد ، در هرات (هريوه) و حتي د سرزمين سغد نيز ، شهرهاي به همين نام پا گرفت . همچنين به مهاجران يوناني و مقدوني كه به
اين شهرها جلب مي شدند ، قطعه زميني براي سكونت و كشت و كار داده مي شد و در مقابل ، خدمات نظامي بر آنان الزامي مي گشت .
احداث اين شهرها ، ناظر به ايجاد پادگانهاي نظامي و ذخيره در نقاط سوق الجيشي براي مقابله با شورشهاي محلي وضد سلوكي بود .
همچنين ، دفع هر گونه توطئه وشورش بيگانه را نيز تسهيل
مي كرد . با آنكه اين شهرها به وسيله شوراها و سازمانهاي يوناني و موافق آداب و ترتيبات معمول در يونان و مقدونيه اداره مي شد،
غالبا" اراده پادشاه در اكثر آنها بر ساير موازين حاكم بود و حكام و شوراها در عمل ، همواره نقش انفعالي داشتند . از لحاظ اداري ،قلمرو
سلوكي ، (لااقل در دوران اعتلاي آن كه بعد از سه چهار نسل از اخلاف سلوكوس پايان يافت) شامل حدود هفتاد و دو حوزه حكمراني بود
كه هر چند حوزه آن ، يك استان (ساتراپي) را تشكيل مي داد، اما با وجود استقلال محلي ساتراپها، حكم پادشاه سلوكي بر سراسر قلمرو
وي نافذ بود . پادشاه بر اعمال حكام تابع نظارت و اشراف داشت و براي اعمال اين نظارت ، دربار او گاه به صورت يك اردوي متحرك
نظامي در نواحي مختلف كشور در حال حركت بود. معهذا ، با درگيريهايي كه سه چهار تن جانشينان بلافاصله بعد از سلوكوس در سوريه
و آسياي صغير پيدا كردند ، نظارت منظم و بلاواسطه آنان بر ولايات شرقي ، تدريجا" كاستي گرفت . همچنين ، با عكس العملهاي ضد
اجنبي كه حتي از عهد سلوكوس اول در ماد ظاهر شد و يك بار هم يك شاهزاده سلوكي در اين وقايع به همدستي با مخالفان متهم گشت ،
سلطه آنان در ولايات ايراني به طور محسوسي روبه زوال رفت .

سرانجام ، يونانيها باختر در مقابل دولت مقدوني سلوكي داعيه استقلال و انفصال يافت (250 ق.م.) . در پي آن ، ولايات پارت و گرگان
هم تحت رهبري خاندان ارشك از سركردگان عشاير ايراني آن نواحي ، سر از ربقه انقياد قوم برتافت (حدود 247ق.م.). سلوكيان كه
غالبا" در سوريه دچار كشمكشهاي محلي و حتي خانگي بودند ، موفق به الحاق مجدد اين نواحي به قلمرو خويش نگرديدند . حتي ، در
مقابل بسط اين دولت جديد ايراني ، ولايات ماد و پارس و ايلام و بابل را هم از دست دادند (140 ق.م.) . از آن پس، قلمرو آنان منحصر
به سوريه شد. اما ، در آنجا نيز با توسعه طلبي روم مواجه شدند كه استغراق آنان در جنگهاي خانگي و دسيسه و فساد و عياشي ، امكان
مقاومت در مطالع روم را براي آنان باقي نگذاشت . بدين گونه ، امپراتوري محدود و در حال انحطاط سلوكي بعد از نزديك دويست پنجاه
سال فرمانروايي انقراض يافت (64 ق.م.) .
سلوكس اول ، معروف به فاتح (نيكاتور) اولين تختگاه خود را در بابل ساخت (سلوكيه) . او پس از پيروزي بر سوريه ، انطاكيه را در
كنار نهرالعاصي تختگاه دائمي خود قرار داد و اخلاف او نيز بعد از آنكه سلوكيه بابل هم رانده شدند ، امپراتوري سلوكي را در عمل به
دولت سوريه أي مبدل كردند كه آن نيز طعمه روم گشت .سلوكوس اول بعد از سي ودو سال سلطنت در موقعي كه عازم تسخير مقدونيه
بود ، كشته شد (281 ق.م.). پسرش، انتيوكوس اول كه از اواخر عمر پدربا وي در سلطنت شريك شد (293 ق.م.) ،وقتي به جاي او
نشست ، از دعاوي پدر بر مقدونيه (278 ق.م.) و آسياي صغير صرف نظر كرد (261 ق.م.) . اما ، با قدرت در مقابل هجوم طوايف
وحشي بر نواحي مرزي قلمرو خويش ايستاد (273 ق.م.) و عنوان منجي (سوتر soter )يافت . نقش او در ايجاد شهرهاي يوناني ، قابل
ملاحظه بود . در واقع ، قسمت عمده اين طرح به وسيله او به انجام رسيد . پسر وي ،انتيوكس دوم كه بعد از او به سلطنت رسيد ، هر
چند بخشي از آنچه را كه پدرش عمدا" از دست داده بود اعاده كرد ، (251 ق.م.) اما به اعاده قدرت در قلمرو ميراث يافته موفق نشد .
او حتي با ازدواج و طلاق يك شاهد خت مصري ، اواخر ايام فرمانروايي خود را نيز قرين اغتشاش ساخت .

با سلطنت پسر و جانشين او ، سلوكوس دوم (225-246 ق.م.) عوامل تجزيه و اختلاف تدريجا" دولت سلوكي را با دشواريهاي جدي
مواجه ساخت . وي ، نه قادر به دفع طغيان باختر و پارت شد و نه در كشمكشهايي كه با مصر يافت ، حيثيت دولت خود را تامين كرد .
سلطنت پسر و جانشين او (سلوكوس سوم) فقط دو سال (223 - 225 ق.م.) به طول انجاميد . برادرش ، انتيوكوس سوم (187 - 223
ق.م.) معروف به " كبير " در لشكر كشي به شرق ، باختر و پارت اشكانيان را به اظهار انقياد واداشت . اما ، در حمله أي كه به خاك
يونان كرد ، با قدرت روم برخورد كرد (188ق.م.) و دچاروهن و سستي گرديد . پسرش سلوكوس چهارم كه بعد از او به سلطنت رسيد
(187 ق.م.) و فيلوپاتر (Philopater) خوانده شد، سياست پدر را در رعايت حسن همجواري با روم مراعات كرد . همچنين ، با مصر
و مقدونيه نيز هراز هرگونه در گيري ، خوداري ورزيد. او به دست وزير خود هليودوروس (Heliodorus) نام كشته شد (175 ق.م.)
و علت قتلش نيز مجهول ماند . انتيوكوس چهارم كه بعد از سلطنت يافت ، برادر اوبود . خشونت وي در فلسطين با مقاومت يهود مواجه
شد. كوششي هم كه در مصر براي تسخير آن سرزمين كرد ، با دخالت روم نا موفق ماند . انتيوكوس چهارم ، جهت رفع آنچه او آن را "
غائله پارت " مي خواند ، لشكري هم به شرق كشيد .اما ، توفيقي نيافت و جانش را نيز بر سر اين كار نهاد (163 ق.م.) . سلطنت پسرش
، انتيوكوس پنجم ، مدت زيادي طول نكشيد . وي يك سال بعد از جلوس در انطاكيه به وسيله ديمتريوس (پسر سلوكوس چهارم) به قتل
رسيد (162 ق.م.) ديمتريوس كه چند به عنوان گروگان در روم زيسته بود ، در بازگشت به سوريه - در دنبال غلبه بر مدعي - تا حدودي
به اعاده نظم توفيق يافت و خود را منجي (سوتر - Soter ) ناميد . شورش يهود را هم كه از چند سالي پيش از وي در فلسطين موجب
اغتشاش شده بود سركوب كرد (161ق.م.) اما توفيقي كه در اين كار يافت وحشت و سوءظن همسايگان را تحريك كرد . سرانجام ، در
جنگ با يك مدعي موسوم به الكساندربالاس (A.Balas) كه همسايگانش ، از جمله مصر او را ضد وي تحريك كرده بودند كشته شد
(150 ق.م.) . فرمانروايي الكساندربالاس (145-150 ق.م.) كه خود را پسر و وارث انتيوكوس چهارم مي خواند، سرآغاز يك نزاع
بدفرجام خانگي در خاندان سلوكي بود كه ضعف و انحطاط قطعي قدرت آن خاندان را در پي داشت . توسعه قدرت اشكانيان در جانب
غرب ، هر روز بيش ازپيش سلوكيان را به سوي سوريه به عقب نشيني وادار مي كرد . تلاش ناموفق ديمتريوس دوم هم كه براي دفع
غائله پارت به آنجا لشكركشي كرد ، به شكست و اسارت او انجاميد (141 ق.م.) . با آنكه برادر و جانشين او، انتيو كوس هفتم در مدت
اسارت او توفيق قابل ملاحظه أي در غلبه بر دشواريها يافت ، اما شكست او در جنگ با اشكانيان (129 ق.م.) سرانجام به قدرت
سلوكيها در ولايات شرقي خاتمه داد . از آن پس ، قلمرو سلوكيان منحصربه سوريه گشت و در آنجا نيز سلطنت آنان تا انقراض نهايي به
دست روم (64 ق.م.) در جنگهاي خانگي و در كشمكشهاي بي سرانجام گذشت .

از دويست و چهل و هشت سال (64 - 321 ق.م.) مدت سلطنت آنان ، ايران بيش از شصت و پنج سال (247-312 ق.م.) به تمامي در
تخت فرمان آنان باقي ماند .
سلوکـيان 300
رکوردهاي ايران