خلافت امويان و عباسيان
نامه معاويه درباره ايرانيان
پس از شهادت حضرت علي(ع )در رمضان سال 40 هجري و خلافت كوتاه مدت حضرت امام حسن (ع)و صلح او با معاويه، خلافت
بر معاويه بن ابي سفيان كه از خاندن بني اميه بود مسلم گرديد. معاويه از سالهاي پيش ، يعني تقريبا از همان اوايل فتح شام و فلسطين
از سوي عمر و بعد از سوي عثمان، والي دمشق بود. وي، پايه هاي حكومت خود را در شام استوار ساخته بود. به همين سبب، توانست
پس از قتل عثمان با حضرت علي (ع)مخالفت كند و در برابر او بايستد. سرانجام، پس از جنگ صفين و ضعف قواي كوفه، حكومت
خود را بر مصر نيز مسجل سازد. پس از آنكه معاويه به خلافت رسيد، تحكيم اساس حكومت بني اميه را آغاز كرد و براي پسرش
يزيد، از بزرگان و اشراف به استثناي چندتن از جمله ، حسين بن علي (ع ) و عبداله بن زبير بيعت گرفت. او در سياست خارجي هم
موفق بود و بر متصرفات مسلمانان در ولايتهاي تابع دولت بيزانس افزود. همچنين، نيروي درياي مهمي نيز در مديترانه به بوجود
آورد. معاويه با جلب افرادي مانند زيادبن ابيه و مغيره بن شعبه و عمرو عاص قدرت بني اميه را در سرتاسر عالم اسلامي بسط داد .
اگر چه اين بسط و استحكام به قيمت زيرپا نهادن بسياري از اصول اسلامي، از جمله ارثي ساختن خلافت و تبديل دستگاه خلافت به
سلطنت و پادشاهي و تعيين مبلغان براي تحقير و توهين خاندان حضرت رسول اكرم (ص)و غير آن تمام شد. معاويه در سال 60
هجري از دنيا رفت و خلافت پسرش يزيد با كارهاي خلافي، از قبيل قتل حسين بن علي ( ع ) و محاصره مكه آغاز شد ولي مدت
زيادي به طول نينجاميد و سرانجام يزيد در سال 64 هجري در گذشت. . پس از وي در نتيجه حوادثي خلافت بني اميه به شاخه "
مروانيان " انتقال يافت .
عبدالملك بن مروان پس از كشتن عبدالله بن زبير، خليفه مسلم و بلامنازع گرديد . همچنين ، با مسلط ساختن مرد سفاك آهنيني مانند
حجاج بن يوسف ثقفي، حكومت بني اميه را استحكامي تازه بخشيد. حكومت اسلامي در زمان خلافت عبدالملك و وليدبن عبدالملك، به
منتهاي وسعت خود رسيد. "قتيبه بن مسلم باهلي"سردار حجاج، بلاد شمالي خراسان و خوارزم و ماوراءالنهر و سغد را كه مركز آن
سمرقند بود فتح كرد و تا نزديكيهاي كاشغر پيش رفت. همچنين، در زمان حجاج ايالت سند هم فتح شد. در جانب مغرب، مسلمانان تا
سواحل اقيانوس اطلس پيش رفتند و اندلس (جنوب اسپانيا )را متصرف شدند. طي خلافت نود ساله بني اميه، اوضاع اجتماعي ايران
دگرگون شد و اكثريت عظيم ايرانيان، دين اسلام را پذيرفتند. اما، ايرانيان تحقير و توهين سرداران عرب را كه از خود حكام بني اميه
الهام مي گرفتند تحمل نكردند. مردم خراسان با استفاده از خصومت ميان قبايل عرب حاكم بر خراسان و ماورالنهر، جانب داعيان و
مبلغان بني عباس را گرفتند. بني عباس به سبب خويشاوندوي نزديكتر با حضرت رسول اكرم (ص )خود را براي خلافت و حكومت
شايسته تر مي ديدند. در اين راستا، ابومسلم سردار ايراني توانست با حمايت ايرانيان و قبايل عرب مخالف، حكومت بني اميه را
سرنگون سازد و عباسيان را به قدرت برساند. بني اميه در زمان حكومت عبدالملك و وليد و هشام ، تنها در اثر توفيق در فتوحات
شرق و غرب و سياست داخلي مبني بر فشار بسيار زياد بر طبقات مردم، توانستند به حكومت خودادامه دهند. فشار حكام و واليان
تعيين شده از سوي آنان، مردم عراق و ايران را ناراضي ساخت. همچنين، بي اعتنايي بعضي از آنان به اصول دين اسلام موجبات
ناخشنودي اهل دين و تقوا را فراهم آورد. سياست مالي و اداري آنان نيز در سرزمينهاي مفتوح و مغلوب موفق نبود. مهمتر آنكه
طرفداري آنان از عصبيت عربي و تحقير ملل مغلوب كه همه را موالي (يعني بندگان) خود مي دانستند، به تدريج مايه هاي عصيان و
قيام را به خصوص در ايران و خراسان فراهم ساخت. سال 132 هجري، پايان حكومت نود ساله بني اميه و آغاز حكومت بني عباس
است. از اين سال، خلافت و قدرت شرعي و صوري ايشان در حدود پانصد سال ادامه يافت. لازم به ذكر است كه قدرت واقعي ايشان،
گاهي به حدود عراق و بين النهرين محدود مي شد و حتي، گاهي در خود بغداد نيز از قدرت و اعتبار محروم بودند .
اگر چه منصور - خليفه دوم عباسي - با قتل " ابو مسلم خراساني " ناسپاسي خود را به اين سردار بزرگ ظاهر ساخت، ولي براي
استوار ساختن قدرت خود از اين كار ناگزير بود. با قتل ابومسلم، نه تنها نفوذ ايرانيان كه آغاز شده بود از ميان نرفت، بلكه با ورود
دبيران و وزيران ايراني در دستگاه خلافت عباسي، نفوذ فرهنگي و سياسي ايرانيان گسترش بيشتري نيز يافت. قتل برمكيان هم كه از
خاندان اصيل ايراني بودند، نتوانست جلو آن نفوذ را بگيرد درقرن سوم هجري، عنصر مهم ديگري وارد حكومت اسلامي شد. آن
عنصر مهم، تركان بودند كه به صورت غلامان جنگي در دستگاه حكومتي وارد شدند و به تدريج، قدرت نظامي را از قوم غالب عرب
گرفتند. اين نفوذ تا بدان جا ادامه يافت كه عزل و نصب خلفا هم به دست آنان انجام مي گرفت و هيچ خليفه اي بي رضايت ايشان، نمي
توانست كاري بكند .
اين قدرت غلامان ترك در قرن چهارم متوقف شد و قدرت سياسي و نظامي به دست "ديلميان" كه ايراني بودند افتاد. با آمدن
سلجوقيان، قدرت نظامي و سياسي تركان در عالم اسلامي، به طور قطع مسلم و مسجل گرديد. در اين زمان، ايرانيان به اداره امور
مالي و ديواني دستگاههاي حكومتي پرداختند. اما، فرهنگ نوپا و نوبنياد اسلامي به صورت عمده در دست ايرانيان بود. اگر چه ماده
اصلي آن،قرآن و حديث و زبان عربي و ماده مهم فكري آن يوناني بود. اما پرچمداران اين فرهنگ در همه شاخه ها ايرانيان بودند.
ايرانيان با اتكاء به فرهنگ قديم و با اتكاء به گذشته نيرومند سياسي، مليت خود را در داخل حكومت اسلامي حفظ كردند. ايشان بر
خلاف ملل مغلوب ديگر ، نه تنها در مليت عرب مستهلك نشدند، بلكه ادبيات ملي بسيار غني خود را نيز به وجود آوردند .