آل بويه
سه تن از فرزندان بويه كه گويا شغل ماهيگيري در گيلان داشتند، به خدمت امراي آل زيار در آمدند. البته، ماكان كاكي هم از آنان حمايت
مي كرد. همچنين، " علي "، " احمد " و " حسن " مورد حمايت مردآويچ نيز قرار گرفتند. فتح اصفهان براي مرد آويچ، ظاهرا توسط علي
كه برادر بزرگتر بود صورت گرفت. پس از قتل مرد آويچ، غلامان ترك از ترس غلامان ديلمي، به خصوص ابوالحسن علي بن بويه به
اطراف گريختند و ميدان تنها براي ديلميان خالي ماند. علي بن بويه به همراه برادر خود، احمد كه كنيه ابوالحسين داشت به فتح اهواز
توفيق يافت (ه.ق.). وي غلامان ترك را كه به سرداري "بجكم " در آنجا پناه گرفته بودند متواري ساخت.
علي بن بويه پس از فتح خوزستان عازم فارس شد و احمد نيز به كرمان روي آورد و به فتح آن ولايت نايل آمد (334-ه.ق). سپس، به
بغداد رفت و المستكفي بالله - خليفه عباسي - را مطيع خود ساخت. خلافت بغداد كه پيشرفتهاي برادران بويه را براي العين مي ديد، به
صلاحديد بعضي وزراي خود،از جمله " ابن مقله " با آنان از در مماشات در آمد و لقب خاص براي آنان فرستاد كه علي را " عماد الدوله
" و حسن را " ركن الدوله " و احمد را " معزالدوله " ناميد .
همان معزالدوله بود كه در بغداد دستور داد سب آل علي (ع) موقوف شود و مراسم عزاداري ماه محرم را برپاداشت. به خصوص، در
ايام عاشوراي سال 352 ه.ق. كه جمع كثيري در بغداد گرد آمدند و بازارها بسته شد، مردم آن روز آب ننوشيدند و در بازارها خيمه پر پا
كردند و بر آن خيمه ها پلاس آويختند و زنان بر سر وروي خود مي كوفتند.
از اين زمان رسم زيارت قبور ائمه - عليهم اسلام - رايج گرديد و بغداد به دو قسمت مهم شيعه نشين (كرخ)و سني نشين تقسيم شد ( 363
ه.ق.). همچنين، مقام نقابت علويان هم در زمان آل بويه تاسيس شد .
امراي حمداني كه به حمايت خليفه به بغداد تاختند، از معزالدوله شكست خوردند. معزالدوله در سال 336 ه.ق. بصره را تصرف كرد.
همچنين در سال 337 ه.ق. به موصل تاخت و ناصر الدوله حمداني را فراري ساخت. اقامت معزالدوله در سال 356 ه.ق. در بغداد
ادامه داشت.
عمادالدوله، برادر بزرگتر، (متوفي به سال 338 ه.ق.) از آنجا كه وي پسري نداشت، از ركن الدوله برادرش كه در عراق و ري بود در
خواست كرد تا "پناه خسرو " پسرش را به شيراز بفرستد كه جانشين او شود. اين پناه خسرو، لقب "عضد الدوله" يافت و در شيراز به
حكمراني فارس و بنادر و سواحل خليج فارس پرداخت. ركن الدوله، مردي با تدبير بود، او در 359 ه.ق. به كردستان لشكر كشيد و
حسنويه،پسر " حسين كرد "، را كه حاكم آن ولايت بود، وادار به مصالحه كرد. وزير او ،ابوالفتح كه فرزند اين عميد بود ، قرارداد
مصالحه را امضاء كرد.
ركن الدوله با امراي ساماني، به خصوص ابوالحسن سيمجور كه از جانب سامانيان حكومت خراسان را داشت، اغلب در كشمكش بود.
تنها وقتي صلح ميان اين دو خانواده رخ داد كه امير نوح ساماني از دختر عضدالدوله خواستگاري كرد و اين ازدواج هم صورت گرفت
( 361 ه.ق.) تا وقتي معزالدوله زنده بود، ميان برادران و خانواده بويه اختلافي نبود. پس از مرگ معزالدله ( 356 ه.ق.) كه عزالدوله
بختيار، پسر معزالدوله جانشين پدر شد اختلافها بالا گرفت. اين مرد بيشتر نواحي شرق كرمان را در تصرف داشت و به همين دليل هم،
عضدالدوله در 357 ه.ق. يك لشكر كشي به كرمان انجام داده بود. عضدالدوله پسر ركن الدوله با عزالدوله پسر معزالدوله چندين بار به
جنگ پرداخت. يكي از آن جنگها در حوالي بغداد بود كه طي آن، عزالدله شكست خورد و به موصل فرار كرد. معروف است وقتي اين
خبر را به ركن الدوله رساندند، از شدت خشم خود را از تخت به زير انداخت و چند روز از خوردن باز ماند .
بعدها، عزالدوله بختيار مورد بخشش امراي آل بويه قرار گرفت. اين امر به تدبير ابوالفتح وزير انجام يافت .
همچنين، در زمان ركن الدوله بود كه مذهب شيعه رسميت كامل يافت و شيخ صدوق - ابن بابويه - كه از كتب معروف خود، يعني " من
لايحضره الفقيه " را كه جزء كتب اربعه است، در فقه شيعه تأليف كرد. همچنين، وي مجالس مباحثه با شيخ صدوق در ري داشت.
ركن الدوله به سال 365 ه.ق. كه به بيماري شديدي دچار شده بود، امراي آل بويه را احضار كرد و از آنان خواست كه پس از مرگ او
با يكديگر مخالفت نكنند. سپس ضيافتي در اصفهان فراهم آمد كه سه پسر ركن الدوله و سران ديلم در اين مجلس بودند. ركن الدوله، در
اين مجلس عضدالدوله را به عنوان وليعهد خود انتخاب كرد، ولي مملكت را بين پسران تقسيم نمود. تقسيم به اين صورت بود كه همدان و
ري و قزوين را به فخرالدوله، اصفهان را به مويدالدوله داد و توصيه كرد كه از فرمان برادر بزرگ خود (عضدالدوله كه حاكم فارس و
خوزستان بود)سرنپيچند. آن گاه از اصفهان به ري آمد و در محرم 366 ه.ق. وفات كرد .
عضدوالدوله در اين زمان 42 سال داشت و تحت تربيت ابن عميد، مراتب كماليه را آموخته بود. وي كه كنيه ابو شجاع و عنوان شاهنشاه
داشت، در سال 364 ه.ق. وارد بغداد شد و در شوال 367 ه.ق. به عنوان تعقيب عزالدوله، به موصل تاخت و آن شهر را تسخير كرد.
همچنين، عزالدوله را به قتل رساند و پسر ناصرالدوله حمداني را نيز مقلوب كرد. همچنين بر ديار بكر و حوضه عليايفرات هم تسلط
يافت. در اين زمان خليفه عنوان " تاج المله " را هم به او داد. خليفه وقت كه الطائع لله عباسي بود، اجازه داده بود براي عضدالدوله سه
نوبت طبل بزنند. همچنين، الطائع دختر عضدالدوله را نيز به زني گرفت .
عضدالدوله در سال 371ه.ق. به بهانه تعقيب فخرالدوله، به گرگان روي آورد و آن شهر را تسخير كرد. در اين حين، قابوس و
فخرالدوله به خراسان پناه بردند. عضدالدوله در شوال سال 372 ه.ق. در بغداد به بيماري صرع دچار شد و در همان جا در گذشت. او
را در نجف به خاك سپردند. تاسيس بيمارستان عضدي بغداد در سال 371 ه.ق. به توصيه محمد زكرياي رازي، فيلخانه عضدي،
كتابخانه عضدي شيراز و بند امير بر رود كر، از بناهاي عضدالدوله است (365ه.ق ). مزار سلمان فارسي را نيز او بنا نهاد. در اين
سالها، مويدالدوله - برادر وي - از جانب او در ري حكومت مي كرد كه صاحب بن عباد، وزير او شهرتي دارد. بعد از مرگ
عضدالدوله، پسرش ابوالفوارس شير ذيل كه لقب "شرف الدوله" داشت به امارت كرمان و فارس رسيد. اما، چهار پسر ديگر عضدالدوله
به جان يكديگر افتادند و فخرالدوله عم ايشان، هر چند خواست اختلافات را رفع كند توفيق نيافت. صمصام الدوله و بهاء الدوله همچنان
در زد و خورد بودند و نتيجه آن شد كه به سال 377.ه.ق. در جنگي كه شرف الدوله با " بدربن حسنويه " كرد،در كرمانشاه شكست
خورد. پس از آن، دولت حسنويه در نواحي غرب ايران دوباره جان گرفت .
بهاءالدوله در سال 380 ه.ق. خوزستان را فتح كرد و فارس و بهبهان را به صمصام الدوله سپرد و خود به بغداد آمد . در سال 381
ه.ق. امير خلف ابن احمد صفاري ، در كرمان بر آل بويه پيروز شد و آنان را از كرمان بيرون راند .
جنگهاي متوالي ميان برادران و همچنين با عزالدوله بختيار ، دولت بويه را سخت تضعيف كرد . بهاءالدوله در سال 403 ه.ق. در بغداد
در گذشت. پس از او، سلطان الدوله پسرش تا سال 415 ه.ق. و ابوكاليجار مرزبان پسر او تا سال 440 ه.ق. بر كرمان و نواحي شرقي
تسلط داشتند . هم در زمان اوست كه ملك " قاورد " سلجوقي بر كرمان تسلط يافت و كرمان را از چنگ آنان خارج ساخت و سلسله
سلجوقيان كرمان را تاسيس كرد .
اما ديلميان مقيم فارس و خوزستان، ملك رحيم پسر ابوكاليجار را به حكومت برداشتند. او در سال 443ه.ق. اصطخر و شيراز را دوباره
به تصرف آورد. ولي سرانجام در سال 447 ه.ق. به دست طغرل سلجوقي كه براي كمك به خليفه "القائم بامرلله" به بغداد آمده بود اسير
شد و درين زمان، دولت آل بويه عملا پايان يافت. به طور كلي،مي توان كيفيت حكومت آل بويه را در نواحي ايران ،به سه شعبه بالنسبه
مستقل تقسيم كرد :
1. گروهي كه در عراق و اهواز و كرمان حكومت راندند.
2. آناني كه در عراق و فارس بوده اند .
3. كساني كه در كرمان و فارس حكومت كردند .
امراي ال بويه فارس ، عبارت بودند از: عمادالدوله ، عضدالدوله پسر ركن الدوله ، شرف الدوله ، صمصام الدوله ، بهاء الدوله ، سلطان
الدوله ، ابوكاليجار مرزبان و ملك رحيم.
امراي آل بويه عراق و خوزستان و كرمان ،عبارت بودند از : معزالدوله ابو الحسين احمدبن بويه ، عزالدوله بختياري ، عضدالدوله ،
شرف الدوله ،بهاء الدوله ، سلطان الدوله ، مشرف الدوله ، جلال الدوله، ابوكاليجار مرزبان ، ملك رحيم پسر ابوكاليجار ، قوام الدوله و
ابو منصور فولادستون پسر ابوكاليجار .
امراي آل بويه ري و اصفهان و همدان نيز ، عبارت بودند از : ركن الدوله ، مويد الدوله ، فخر الدوله ،مجد الدوله ، شمس الدوله ، سماء
الدوله، ابو الحسين پسر شمس الدوله ( حدود 414 ه.ق.).
آنان كه در كرمان حكومت راندند ، عبارت بودند از : قوام الدوله ، ابوكاليجار و ابومنصور فولادستون.
لازم به ذكر است كه تكرار نام بسياري از امراء به سبب جنگهاي خانوادگي بود كه ميان آنان رخ مي داد. البته نتيجه اين جنگها هم به
طور طبيعي تصاحب ولايت يكي توسط ديگري بود .
برادر مجدالدوله كه لقب شمس الدوله داشت، مدتي با امراي گرد ائتلاف كرد. از آنجا كه خود ميخواست بر مجدالدوله پيروزي يابد،
جنگهاي ميان دو برادر در اصفهان رخ داد. يك بار نيز ري را تسخير كرد. در اين جريان، سيده خاتون به دماوند گريخت و مدتها بعد از
آن توانست مجددا به ري بازگردد. وقتي امير كرد بدربن حسنويه - در اثر شورشي به قتل رسيد، شمس الدوله توانست نقاط مورد تصرف
او را به چنگ آورد. بدين ترتيب، مدتها همدان را پايتخت خود ساخت. او در اين ايام، ابو علي سينا را براي مدت كوتاهي در همدان به
وزارت خود برگماشت .
از كساني كه در ري و همدان حكومت كردند، ابتدا مي توان ركن الدوله را نام برد. پس از او مويد الدوله كه تا سال 373 ه.ق . حكومت
ري را داشت. هم او بود كه با قابوس در گرگان نيز جنگيد. حوزه حكومت او شامل عراق عجم و گرگان و طبرستان بود. وزير وي نيز،
صاحب بن عباد نام داشت. بعد از او، فخر الدوله به حكومت رسيد كه تاسال 387 ه.ق. حكومت كرد. وي مدتها با سامانيان و امراي آنان
در خراسان كشمكش داشت. همچنين، يك لشكر كشي نيز به اهواز كرد كه بي نتيجه بازگشت. فخر الدوله در قلعه طبرك در گذشت. پس از
وي، همسرش سيده خاتون جانشين او شد و فرزند خردسالش - ابوطالب رستم - را كه لقب مجدالدوله يافت، سرپرستي مي كرد. هم اوست
كه پس از بلوغ، با رقيبي نيرومند مانند سلطان محمود غزنوي پنجه افكند و بالاخره شكست خورد و اسير شد (ربيع الثاني 420 ه.ق.) .
مجدالدوله را تبعيد گونه به غزنين فرستادند ، ولي او بين راه در گذشت . وي آخرين امير خاندان بويه بود .