ريزعلي خواجوي


ريزعلي خواجوي مشهور به دهقان فداکار (زاده 1310 خورشيدي در ميانه) فردي است که داستانش سالها است با عنوان «دهقان فداکار»
در کتاب فارسي سوم دبستان مدارس ايران چاپ مي‌شود. او اکنون در حصارک کرج ساکن مي‌باشد .



·
خلاصه رويداد
او در سن سي‌ودو سالگي شب هنگام در حالي که در کنار ريل قطار حرکت مي‌کرد، متوجّه مسدود شدن مسير قطار به علت ريزش کوه شد.
در آن هنگام براي نجات قطار و مسافران آن، کت خود را آتش زد و به سمت قطار حرکت کرد. اين کار نتوانست مسئولين قطار را آگاه سازد
و در نهايت با شليک چند گلوله از تفنگ شکاري خود توانست باعث توقف قطار شود.
به گفته او پس از توقّف قطار مردم ناراضي از قطار پياده شدند و او را کتک زدند. تا اينکه او آنها را متوجه خطري که در انتظار آنها بود
ساخت. پس از آنکه مسافرين با چشم خود ريزش کوه را ديدند به تشکر و عذرخواهي از او روي آوردند.

تقدير از دهقان فداکار
در سال 1385 در سومين همايش اعطاي تنديس ملي فداکاري از وي تجليل شد و اين تنديس به او اهدا شد.
در اين مراسم که در تالار علامه اميني دانشگاه تهران برگزار شد، ازبرعلي داستان را از زبان خود تعريف کرد و مترجم او آن را از زبان
ترکي به فارسي ترجمه مي‌کرد.

پيرمرد دوست داشتني خاطرات کودکي
ريزعلي خواجوي معروف به دهقان فداکار گفت: پس از توقف قطاري تهران - تبريز با 800 مسافر پرسنل قطار به حد مرگ مرا کتک زدند
چون فکر مي کردند قصد راهزني و مزاحمت دارم.
“ازبر علي حاجوي” که به اشتباه به “ريزعلي خواجوي” معروف شده است در گفتگو با خبرنگار مهر در تبريز با اشاره به ماجراي معروف
نجات قطار گفت: گر چه به دنبال آن ماجرا، سلامت جسمي من به خطر افتاد و مشکلات مادي بسياري به زندگي من تحميل شد اما هرگز از
کرده خود پشيمان نيستم.






وي با بيان اينکه کار وي در آن شب فقط براى رضاى خدا بود يادآور شد: کار من مهمتر از کار رزمندگاني نيست که هشت سال تمام در زير
انواع مشکلات مقاومت کردند تا ما هم اکنون به روز مردم عراق و افغانستان نيفتيم.
دهقان فداکار با اشاره به تجليل هايي که طي سال هاي اخير در جاي جاي ميهن اسلامي از او مي شود گفت: در آن شب من تنها به وظيفه
انساني خود عمل کرده و خود را قابل اينهمه لطف و محبت هموطنان نمي دانم.

فداکاري بخش جدا نشدني فرهنگ ملت ايران است
ريزعلي با بيان اين که فداکارى و از جان گذشتگى بخش جداناشدنى فرهنگ ملت ايران اسلامى است، اظهار داشت: در طول تاريخ ايران به
ويژه در سال هاى اخير بسيارى از جوانان ميهن اسلامى براى نجات هموطنان خود خونها داده و جانها قربانى کرده اند.
وي تاکيد کرد: فداکاران واقعي شهدا و ايثارگران هستند که با نثار جان خود مردم و ميهن اسلامي را نجات دادند.

دهقان فداکار با بيان اينکه شهدا و ايثارگران فداکارترين انسانهاى روزگار هستند، ادامه داد: اين لطف خداست که در ميان اين همه انسان
ارزشمند و والامقام نام من در ميان مردم شهرت يافته است.
وي اظهار داشت: خدا را شاکرم و خوشحالم از اينکه کسى که خودش چيزى نيست و در گوشه اى از اين روستاى گمنام افتاده است همه در
کشور او را مى شناسند و به وى محبت مى کنند.

ريزعلي که متولد سال 1309 در روستاى “قالاچيق” از توابع شهرستان ميانه است در ادامه با تشريح ماجراي نجات جان 800 نفر مسافر
قطار تبريز - تهران در سال 1339 گفت: دقيقاً يادم هست که 45روز از پاييز گذشته و يک شب بارانى و سرد بود، من به منظور همراهي
يکي از بستگان که قصد بازگشت به تهران را داشت ناچار شدم تا ايستگاه قطار او را همراهي کنم.
وي با بيان اينکه به دليل محيط و فضاي آن دوران يک فانوس و يک اسلحه شکارى با خود همراه داشت، افزود: در مسير قطار حومه ميانه،
دو تونل به فاصله 50 متر از همديگر وجود دارد که به تونل 18 معروف است. زمانى که از کنار اين منطقه عبور مى کردم تا به منزل
بازگردم متوجه شدم کوه ريزش کرده و ميانه اين دو تونل را کاملاً مسدود کرده است. به ناگاه ياد دهها مسافر بيگناه و کودک معصوم افتادم
که داخل قطار هستند.







دهقان فداکار ادامه داد: به سرعت به طرف ايستگاه دويدم اما قطار حرکت کرده بود. اگر وارد تونل مى شد راننده بدون ديد کافى حتماً با
سنگهاى انباشته شده بر روى ريل برخورد مى کرد و فاجعه اى بزرگ به بار مى آمد.
ريزعلي با بيان اينکه در آن شب باراني کتم را درآورده و به زحمت آتش زدم تا به راننده اعلام خطر کنم گفت: راننده قطار بدون توجه به
علامت من به سرعت از کنارم رد شد!
ريزعلي اظهار داشت: آخرين چاره را در شليک دو تيرهوايى توسط اسلحه دولول خود ديدم که اتفاقا چاره ساز شد و قطار با ترمز بلندي
متوقف شد.

پرسنل قطار با تصور ايجاد مزاحمت از سوي من به شدت کتکم زدند
دهقان فداکار اما با اشاره به پيامدهاي اين واقعه گفت: همه کارکنان و پرسنل قطار با اين فکر که قصد آزار و اذيت و ايجاد مزاحمت براي
قطار را داشتم به شدت مرا کتک زده و مجروح کردند.
دهقان فداکار پس از نجات مسافران قطار به علت شدت جراحات وارده ناشي از کتک خوردن، 35 روز در بيمارستان بستري شد
وي ادامه داد: پس از آنکه از کتک زدن من خسته شدند رئيس قطار از من در باره علت کارى که کرده ام توضيح خواست! من نيز که حال و
روز مناسبى نداشتم ماجرا را تعريف کردم .











ريزعلي گفت: آنها سخنان مرا باور نکردند لذا مرا سوار قطار کرده وآرام وآهسته به طرف محل موردنظر حرکت کردند.
وي افزود: با ديدن صحنه ريزش کوه، همه مسافران و مسئولان قطار شوکه شده و شروع به عذرخواهي از من کردند.
خواجوي با بيان اينکه ضرب و شتم آن شب براي من گران تمام شد افزود: بر اثر جراحات وارده تمام بدنم عفونت کرده و مجبور شدم 35
روز تمام در بيمارستان بستري شوم.

وي يادآور شد: نياز به مراقبتهاى پزشکى داشتم اما به دليل امکانات محدود مالي همه زندگيم را فروختم تا هزينه بيمارستان و درمان خود را
تأمين نمايم.
دهقان فداکار با بيان اينکه الطاف الهى و شريک زندگى خود را در تحمل همه شرايط سخت فراموش نمى کند: همسرم همواره در طول اين
40 سال يار و ياورم بوده و همه مشکلات را تحمل کرده است.
وى با اشاره به بهبود تدريجي زندگي خود پس از نزديک به نيم قرن زندگي در انزوا گفت: خوشبختانه با برقرارى حقوق از سوى وزارت راه
و ترابري، نيز اهداى يک واحد مسکونى از سوى دولت روزگار سخت گذشته در سال هاى پيرى بسيار بهتر شده است.