آرامگاه کورش بزرگ که مقبره کورش دوم هخامنشي ملقب به کورش بزرگ يا کورش کبير است، بنايي بيپيرايه ولي با معماري منحصر به
فرد، در فاصله حدود يک کيلومتري جنوب غربي کاخهاي پاسارگاد است. اين بنا از همه سوي دشت مرغاب پيداست، بهويژه اگر از سمت
جنوب غربي از راه باستاني گذر کنيم و از تنگه بلاغي وارد دشت شويم، نخستين چيزي که جلب توجه ميکند آرامگاه کوروش است. اين اثر
در سال 2004 ميلادي به عنوان زير مجموعه پاسارگاد تحت شماره 1106 در ميراث جهاني يونسکو ثبت شدهاست.
از قديميترين توصيفهاي مربوط به آرامگاه کورش ميتوان به توصيف اريستوبولوس، يکي از همراهان اسکندر مقدوني در لشکرکشياش به
قلمرو هخامنشيان نام برد که توسط آريان در کتاب آناباسيس اسکندر بدين شکل ثبت شدهاست: قسمتهاي پاييني آرامگاه از سنگهايي تشکيل
شده بود که به شکل مربع بريده شده بودند و در کل يک قاعده مستطيليشکل را تشکيل ميدادند. بالاي آرامگاه يک اتاق سنگي بود که يک
سقف و يک در داشت و به قدري باريک بود که يک مرد کوتاهقد بهسختي ميتوانست داخل اتاق شود. در داخل اتاق يک تابوت طلايي وجود
داشت که پيکر کورش را در داخل آن قرار داده بودند. يک نيمکت نيز با پايههايي از طلا در کنار تابوت قرار داشت. يک پرده بابلي پوشش
آن (احتمالاً نيمکت) بود و کف اتاق نيز با فرش پوشانده شده بود. يک شنل آستيندار و ساير لباسهاي بابلي روي آن قرار داشتند.
شلوارها و جامههاي مادي در اتاق يافت ميشد، بعضي تيره و بعضي به رنگهاي ديگر بودند. گردنبند، شمشير، گوشوارههاي سنگي با تزيينات
طلا و يک ميز نيز در اتاق بودند. تابوت کورش بين ميز و نيمکت قرار داشت. در محوطه آرامگاه يک ساختمان کوچک براي روحانيون
وجود داشت که وظيفه نگهداري آرامگاه کورش را بر عهده داشتند.
همچنين آريان نوشتهاست که روي آرامگاه کورش نوشتهاي به خط ميخي پارسي باستان وجود داشت به اين مضمون:
اي انسان. من کورش پسر کمبوجيه هستم، که شاهنشاهي پارس را بنياد کردم و شاه (کل) آسيا بودم. پس به اين آرامگاه بر من رشک مبر.
اين نوشته با اختلاف بسيار کمي توسط استرابون و پلوتارک نيز نقل شدهاست. اگرچه تحقيقات جديد درستي وجود چنين نوشتهاي در آرامگاه
کوروش را زير سؤال بردهاست اما ساختار ساده و بدون تزئين بنا مضمون همين نوشتهرا منتقل ميکند. آرامگاه کورش تنها بنايي در پاسارگاد
است که توصيف آن در منابع يوناني آمدهاست.
مشخصات بنا
نقشه آرامگاه کورش بزرگ.
طرح آرامگاه کورش بزرگ از نماي بالا، اثر ارنست هرتسفلد. هرتسفلد اين طرح را بين سالهاي 1905 و 1928 (به احتمال زياد
1905) کشيدهاست. در اين نما سقف آرامگاه برش خوردهاست و قسمت شيرواني مانند و فضاي خالي زير آن برداشته شدهاند تا اتاقک
آرامگاه ديده شود. به ديوارهاي ضخيم اتاقک توجه کنيد که حدود 1.5 متر ضخامت دارند. ابعاد داخلي اتاق 3.17 متر طول، 2.11 عرض
و 2.11 متر ارتفاع است. همچنين رويش گياهان در سنگهاي خارجي آرامگاه قابل توجهاست که باعث تخريب سنگها نيز شده بود.
طرح محوطه آرامگاه کورش بزرگ از نماي بالا، اثر ارنست هرتسفلد. به ستونها و ديوارها توجه کنيد که در زمان بازديد هرتسفلد در
محوطه آرامگاه وجود داشتند. ديوارها احتمالاً به مسجد اتابکي تعلق داشتهاند.
آرامگاه کورش در گوشه جنوبي محوطهاي جا دارد که زماني بوستان شاهي پاسارگاد بودهاست و از سنگهاي آهکي سفيدي که به زردي
متمايل است و احتمالاً از معدن سيوند تأمين شدهاست، بنا شدهاست. ساختمان آرامگاه دو هزار و پانصد سال در برابر عوامل مخرب طبيعي و
غيرطبيعي پايداري کردهاست و هنوز در دشت پاسارگاد پابرجاست. قاعده يا زيربناي اصلي آن سکويي است سنگي که طرح آن يک مربع
مستطيل به طول 13.35 متر و عرض 12.30 متر ميسازد. اين ساختمان از دو قسمت کاملاً متمايز تشکيل شدهاست؛ يک سکوي سنگي
شش پلهاي، و يک اتاق با سقف شيرواني بر فراز پله ششم.
ارتفاع کلي بنا اندکي بيش از 11 متر است. سکوي اول - که پله اول را تشکيل ميدهد - 165 سانتيمتر ارتفاع دارد، اما حدود 60 سانتيمتر
آن در اصل نتراشيده و پنهان بودهاست، يعني اين هم مانند پلکان دوم و سوم دقيقاً 105 سانتيمتر ارتفاع داشتهاست. پلکان چهارم و پنجم و
ششم هر يک 57.5 سانتيمتر ارتفاع دارند. پهناي سکوها نيم متر است و سطح سکوي ششمين که قاعده اتاق آرامگاه را تشکيل ميدهد، حدود
6.40 متر در 5.35 متر است.
اتاق آرامگاه داراي 3.17 متر طول، 2.11 متر عرض و 2.11 متر ارتفاع است. ديوارش ستبر است و تا 1.5 متر ضخامت دارد و از
چهار رديف سنگ نيک تراشيده، درست شدهاست. رديفهاي اول و دوم بلندتر از رديف سوم و چهارماند و در ضلع شمال غربي ظاهراً
دري دو لنگه که کشويي باز ميشد، وجود ميداشت که اينک از بين رفته است. مدخل کنوني 78 سانتيمتر پهنا و 140 سانتيمتر بلندي
دارد و آستانه آن نيز عميق است. در هر يک از دو گوشه آستانه کوچک، يک فرورفتگي براي پاشنه درها درست کردهاند و شيارهايي افقي
به عمق 16 سانتيمتر در يک سمت و ده سانتي متر در سمتي ديگر، تا دو لنگه در هنگام باز شدن در آنها راه يابند و جاي گيرند.
در پيشاني اتاق آرامگاه يعني در مثلث بالاي درگاه، يک گل بسيار آراسته نقش کرده بودند که امروز تنها نيمي از آن، آن هم به صورت بسيار
ضعيف باقي ماندهاست. مسافري اروپايي به نام يوهان آلبرشت فون ماندلسلو در سال 1638 ميلادي اين گل را ديدهاست و تصوير آن را نيز
در نقشي که از آرامگاه کورش کشيدهاست، آوردهاست ولي تا مدتها اين نقش از ياد رفته بود و يا به صورت ديگري تعبير ميشد تا آنکه
ديويد استروناخ در سال 1964 ميلادي آن را بازيافت و توصيف و تفسير نمود. گل مورد بحث 12 پر اصلي ميداشت که خارج از محوطه
آن 24 پر ديگر و بيرون از اينها 24 پر نوک دار ديگر آورده بودند. اين نقش به تصوير خورشيد ميماند و با توجه به اينکه ايرانيان نام
کورش را با خورشيد تطابق داده بودند، اين گل خورشيدي نماد و مظهر شخص کورش و نمودار مقام روحاني او نزد ايرانيان بودهاست.
سقف آرامگاه از درون صاف و سادهاست ولي از بيرون شيرواني شکل است و شيب دو طرفه ان به شکل عدد هشت است. اين سقف از دو
سنگ گران پيکر ساخته شدهاست که بر روي آن يک سنگ هرمي به قاعده 6.25 متر در 3 متر و به کلفتي نيم متر قرار گرفتهاست و بر
روي آن، سنگ بالاي سقف جاي ميداشت، که اکنون موجود نيست. گمان ميرود که طبق سنت هخامنشي، براي سبک شدن و بهتر جابهجا
کردن سنگهاي گران، داخل سقف را گود کردهاند. فرصتالدوله شيرازي به وجود فضاي خالي ميان سقف درون و سقف شيببامي بيرون
پي بردهبود و آن را محل دفن مرده دانسته بود:
سقف آن [آرامگاه] از طرف بيرون شيب بامي است ولي از درون مسطح است. لهذا از پشت اين سقف مسطح اندرون تا زير مقعر سقف
بيرون مجوف [=خالي] است به شکل مثلث و آن جا محل دفن مرده بوده و در زمانهاي گذشته پشت بام را سوراخ کرده و سنگ هايش را
شکستهاند. بعضي از اهالي که از آنجا بالا رفته، آن دخمه را ديدهاند، مذکور بودند که در آن تابوت از سنگ نهادهاند و مرده در آن تابوت
بوده. اکنون جسد هبا منثور است [مثل غبار پراکنده است].
اين قسمت ميان تهي که فرصتشيرازي از آن ياد ميکند، عبارت است از يک گودي به طول 4.75 متر که حدود يک متر عرض دارد و
85 سانتيمتر عمق. براي اين که درازي اين گودي استقامت سقف را متزلزل نکند، آنرا دو تکهاي ساختهاند. ولي اين نظر که فضاي خالي
محل قرار گرفتن تابوت يا حتي دو تابوت (با توجه به تقسيم فضاي ميانتهي به دو) بودهاست، در گذشته طرفداراني داشتهاست.
کف اتاقِ آرامگاه از دو تختهسنگ سترگ تشکيل شدهاست. طبق گزارش جرج کرزن (1892م) تختهسنگ بزرگتر از حفرههاي بزرگي که
در آن کنده شده بود آسيب ديده بود. احتمالاً براي اينکه معلوم شود زيرش چيست.
بناي آرامگاه بدون ملاط ساخته شده بود، ولي بستهاي فلزي دم چلچلهاي، سنگهاي آن را به هم متصل ميکرد که تقريباً همه? آنها را کنده و
برده بودند و گوديهاي ناخوشايندي به جاي گذارده بودند که به استقامت بنا آسيب ميرساند. تيمي تحت سرپرستي عليرضا شاپور شهبازي تا
آنجايي که ميشد اين گوديها را با تکه سنگهايي که از معدن سيوند آورده بودند، تعمير کرد.
کساني که در قرن نوزدهم از آرامگاه بازديد کردهاند و مشاهداتشان را ثبت کردهاند، سخن از ستونهاي دور آرامگاه کورش راندهاند. ليک در
حال حاضر اثري از اين ستونها و ساير بناهاي اطراف آرامگاه نماندهاست. براي نمونه فرانتس هاينريش وايسباخ محقق و خاورشناس آلماني
که در اواخر قرن نوزدهم ميلادي از پاسارگاد بازديد کردهاست و شرحي از بناهاي موجود در پاسارگاد نوشتهاست، توصيفي به شرح زير از
ستونهاي دور آرامگاه کورش دادهاست:
سه طرف آرامگاه را 22 ستون احاطه کردهاند. اثراتي از ديواري دو لايه که ستونها را احاطه کردهاست ديده ميشود. طول هر يک از
رديف ستونهايي که مقابل هم قرار گرفتهاند 30 متر و طول رديف ستونهايي که به اين دو رديف عمود است 32 متر است. طول دو رديف
مقابل هم از ديوار داخلي 35 متر و طول بخش ديگر از ديوار داخلي 42 متر است. در اينکه ديوار خارجي از ابتدا وجود داشتهاست، شک
و ترديد هست. ديوار خارجي ديوار عظيمي است که باقيماندههايي از يک دروازه بدان تکيه کردهاست.
چند دهه پيش از وايسباخ، کِر پورتر که در سال 1818 ميلادي از آرامگاه ديدن کرده بود، ديدههاي خود را از وضعيت ستونها چنين بيان
کردهاست:
يک منطقه وسيع که محدوده آن به وسيله پايه 24 ستونِ گِرد، مشخص شده است، ساختمان [آرامگاه] را به مانند يک مربع در ميان گرفته
است. قطر هر ستون 3 پا و 3 اينچ [تقريباّ 99 سانتيمتر] است. هر ضلع مربع توسط 6 ستون کامل ميشود که فاصله هر ستون از ستون
کناريش 14 پا [تقريباً 4.27 متر] است. 17 ستون هنوز ايستاده هستند، ولي دور و برشان انباشته از آشغال است، و خامدستانه توسط
ديواري گِلي به هم وصل شدهاند.
درباره منشأ سبک معماريِ بنا نظرات متفاوتي ابراز شدهاست. طيف اين نظرات گستردهاست و شامل منشأ يوناني آسياي صغير، ميانرودي،
مصري، عيلامي و ايراني اصيل ميشود. بهرام فرهوشي در مورد پوشش خرپشتهاي روي آرامگاه کورش نوشتهاست که گورهاي آريائياني
که نخستين بار به سيلک آمدهاند نيز به همين ترتيب پوشانده شدهاست و اين ميرساند که هنوز نخستين پادشاهان هخامنشي آرامگاههاي خود را
بنابر رسم قديم و به طوري که در نواحي باران خيز شمال ايرانزمين معمول بوده ميساختند.
سرگذشت آرامگاه
محمدرضا شاه پهلوي در کنار آرامگاه کورش بزرگ در جريان برگزاري جشنهاي 2500 ساله شاهنشاهي ايران.
آرامگاه کورش بزرگ که به احتمال زياد پيش از مرگ وي و به فرمان خودش ساخته شدهاست، در همه دوره هخامنشي مقدس به شمار
ميرفت و به خوبي از آن نگهداري ميکردند. به گفته آريان، در زمان شاهنشاهي کمبوجيه، مغاني که وظيفه نگهداري از آرامگاه کورش
بزرگ را داشتند، سهميهاي به شرح يک گوسپند و مقدار معيني شراب و خوراکي در روز و يک اسب در ماه جهت قرباني کردن براي
کورش بزرگ، از شاهنشاه دريافت ميکردند. در حمله اسکندر مقدوني يک شخص مقدوني در اين آرامگاه را شکسته بود و اشيا آن را تاراج
کرده و کالبد را گزند رسانده بود. اسکندر دستور داد آرامگاه کورش را مرمت کنند. هکل و ياردلي با اشاره به مرمت آرامگاه و نقل قولي از
پلوتارک مبني بر مجازات عاملان تعارض به آرامگاه مينويسند که هدف اسکندر از اين کار علاقه شخصي او به کورش و حرکتي
خيرانديشانه/سياسي بود تا بتواند خود را جانشين مشروع کورش و هخامنشيان معرفي کند. از وضعيت آرامگاه در دورههاي اشکاني و
ساساني اطلاع چنداني در دست نيست. در دوره اسلامي تعبير اصلي بنا ديگر مشخص نبود و از سوي ديگر مردم هم ساخت بناهاي با
عظمت سنگي را خارج از قوه بشريت ميدانستند و به سليمان که طبق عقايد اسلامي، ديوان را براي کارهاي دشوار در خدمت داشته است،
نسبت ميدادند. بههمين جهت آرامگاه کورش بزرگ را هم از بناهاي سليمان ميشمردند و آنرا به مادر او منسوب ميکردند و "مشهد مادر
سليمان" ميخواندند. در دوران اتابکان فارس به دست سعد بن زنگي در سال 620 يا 621ق با استفاده از ستونها و سنگهاي کاخهاي
پاسارگاد، مسجد جامعي در پيرامون آرامگاه ساخته و محرابي نيز بر سنگ درون اتاق آرامگاه حجاري شد. در سال 1350 خورشيدي، پس
از مطالعه و بررسي، سنگها به جاي اصلي خود منتقل شدند.
در آثار کلاسيک فارسي، اشاره به اين بنا موجز، ناچيز و پراکندهاست. فارسنامه ابن بلخي (510ق ~ 1116م) از کهنترين آثار
فارسياست که به اين بنا اشاره کردهاست:
مرغزار کالان نزديکي گور مادر سليمان است طول آن چهار فرسنگ اما عرض ندارد مگر اندکي و گور مادر سليمان از سنگ کرده اند
خانه? بچهار سو هيچکس در آن خانه نتواند نگريدن کي گويند کي طلسمي ساختهاند کي هر کي در آن نگرد کور شود اما کسي را نديدهام کي
اين آزمايش کند.
دو سده و اندي پس از آن حمدالله مستوفي در نزهةالقلوب همين مطلب را که از ابن بلخي گرفتهاست - و خود بدين موضوع به تلويح اشاره
کردهاست - ذيل همان مرغزار کالان آوردهاست.
يان استرايس جهانگرد هلندي که در قرن هفدهم ميلادي (1672م ~ 1082ق) از پاسارگاد بازديد کردهاست، از مشهد مادر سليمان به عنوان
زيارتگاه نام ميبرد و ميگويد که مخصوص زنان ميبود و «مومنههايي... سه بار قبر را به پيشاني ميساييدند و همان تعداد بار ميبوسيدند،
ذکر کوتاهي زير لب ميگفتند... و ميرفتند.»
نخستين شخصي که دريافت مشهد مادر سليمان همان آرامگاه کورش بزرگ است که نويسندگان اروپاي باستان از آن نام بردهاند، رابرت
کرپورتر جهانگرد و ديپلمات انگليسي بود که در سال 1818 ميلادي (~ 1233ق) از پاسارگاد ديدن کرده بود. البته موريه در سال 1809
(~ 1223ق) اين احتمال را پيش کشيده بودند که بناي مذکور آرامگاه کوروش باشد. ليک خود آن را رد کرده بود. جرج کرزن، کر پورتر
را نخستين انگليسياي دانستهاست که بناي کوروش را باز شناخت و احتمال دادهاست که نخستين بازشناسنده گروتفند آلماني بوده باشد.
گروتفند پس از بررسي سفرنامه موريه احتمال قوي داد که دشت مرغاب همان پاسارگاد است و بعد از بازديد از محل با مقايسه مشخصات
محل با حقايق تاريخي و گزارشهاي تاريخنگاران باستاني، به اين موضوع و اينکه بنايي که بين افراد محلي به مشهد مادر سليمان شهرت پيدا
کردهاست، همان آرامگاه کورش بزرگ بنيانگذار شاهنشاهي هخامنشيان است، يقين پيدا کرد. با اين حال در دهه پاياني قرن نوزدهم هنوز
يکيبودن بنا و آرامگاه کوروش نزد بسياري از دانشوران اروپايي مقبول نبود. برخي مخالفان محل پاسارگارد را جايي جز مرغاب
ميدانستند؛ مثلاً دارابگرد. بسياري از مخالفان صاحب قبر را مؤنث ميدانستند؛ البته نه مادر سليمان پيغمبر يهود بلکه مثلاً بانويي هخامنشي.
وايسباخ آرامگاه کورش بزرگ را نه بناي مورد بحث در اين نوشتار، بلکه بنايي موسوم به زندان سليمان در پاسارگاد ميدانست، که البته با
يافتههاي باستانشناسي امروز احتمال فراوان ميرود که آرامگاه کمبوجيه باشد. در ويراست 10 دانشنامه بريتانيکا (1902م) نوشته
شدهاست: «آرامگاه مرغاب نميتواند از آنِ کورش باشد، چنانکه غالباً گمان ميرود.» و محل پاسارگاد نزديک دارابگرد دانسته شدهاست.
ليک در ويراست 11 همان دانشنامه (1911م) ديگر محل پاسارگاد مرغاب دانسته شدهاست و آرامگاهْ از آنِ کورش.
در همان دوران و پيش از فرا رسيدن قرن 20 ميلادي، فرصت الدوله شيرازي در کتاب آثار عجم، در زير نگارهاي که خود از آرامگاه
کورش بزرگ نقاشي کرده است، نوشتهاست:
يکي از مورخين ميگويد چون برخي جمشيد را سليمان ميدانند شايد مادرش در آنجا مدفون باشد لهذا باين اسم خوانده شده اما در يکي از
تواريخ اروپا مرقومست که سليمان ابي جعفر برادر هارون الرشيد شهر پسارگيدي را تحويل داشته وقتي از جانب خليفه بحکومت آنجا رفته،
مادرش که همراه بوده در آن سرزمين درگذشته و بخاک مدفون آمده از آنوقت معروف به قبر مادر سليمان گرديده و بطول زمان گمان
نمودهاند سليمان نبي است پس مشهد ام النبي نيز گفته اند و الله اعلم. اين بلوک از شهرهاي بزرگ ايران و اولين بناست که نهاده شده...
حسن حسيني فسايي در فارسنامه ناصري (1310ق ~ 1893م) نظري مشابه مطرح ميکند. با اين تفصيل که چون عجم جمشيد و سليمان
را يکي ميدانستهاند قبر مادر جمشيد را قبر مادر سليمان خواندهاند. با آنکه هم فرصتالدوله شيرازي و هم ميرزا حسن حسيني فسايي با
شاهان هخامنشي آشنا بودهاند، اين بنا را متعلق به کسي از اين شاهان ندانستهاند.
در سالهاي آغازين قرن بيستم هنوز عامه مردم ايران آرامگاه را مشهد مادر سليمان ميدانستند. مؤمنات به زيارتش ميرفتند و حاجت
ميطلبيدند. اليوت کروشي ويليامز دولتمرد انگليسي که در اوايل قرن بيستم به ايران سفر کرده بود در سفرنامهاي که نوشتهاست (1907م) با
لحن خاص انگليسيان ميگويد: «به نظر ميآيد ايراني افسانه را به تاريخ و خرافات را به هر دو ترجيح ميدهد. از اين رو امروز آرامگاه
کورش در سرزمين خودش با نام 'تخت مادر سليمان' شناخته ميشود». وي پس از انتقاداتي که شامل بياعتنايي ايرانيان به تاريخ و
بياطلاعي ايشان از آن ميشود ميگويد: «چنين است که آرامگاه کورش بهطرزي مبهم نصيب 'مادر سليمان' ميشود و قوّتهاي فراطبيعي به
اين موجود الوهي که گمان ميرود در قبر خفتهاست نسبت داده ميشود.» مسافر انگليسي در ادامه شرح ميدهد که دختران و مخدرات که
مشکلات عشقي يا کمبودهاي عاطفي و جز آن ميدارند پيشکشهايي که شامل قوطيهاي حلبي ميشود به درون آرامگاه ميآورند و به
ريسماني که در گوشه اندروني بسته شدهاست ميآويزند. ويليامز با نظر به کيفيت نازل هدايا نتيجه ميگيرد که اعتقاد زوار يا غايت مطلوبشان
ارزش چنداني نميدارد. او مشاهداتش از اين نمونه «بياعتنايي طنزآميز زمان به خواستههاي مردان بزرگ» را چنين به پايان ميبرد:
«کتيبهها از بين رفتهاست و آرامگاه، که از صاحبان اصلياش باز گرفته شدهاست، به مزاري براي پيشکشهاي دونِ مردمي نادان به
موجودي موهوم، فرو کاسته شدهاست. چون در انبوه دخيلهاي بستهشده و حلبيجات نگريستم با خود انديشيدم که آيا کورش خبر دارد و آيا
اهميت ميدهد؟»
اروپاييان قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم، همواره با احترام از مقبره ياد کردهاند، مثلاً پرسي سايکس مورخ و ژنرال انگليسي در مورد آن
گفته است:
من دوبار از اين آرامگاه بازديد کردهام. و هر بار احساس کردهام که ديدن اصلِ مقبره کورش «شاه جهان، شاه بزرگ» چه افتخار بزرگي
برايم بودهاست. وانگهي شک دارم که هيچ بنايي باشد که بهلحاظ اهميت تاريخي براي ما آرياييها، از آرامگاه بنيانگذار شاهنشاهي ايران، که
2440 سال پيش در اينجا دفن شدهاست، در گذرد.
در سال 1350 خورشيدي به مناسبت 2500امين سالگرد شاهنشاهي ايران، جشنهاي مفصلي برگزار شد که مراسم گشايش آن با سخنراني
محمدرضا شاه پهلوي در برابر آرامگاه کورش بزرگ شکل گرفت. وي در اين سخنراني درباره کورش و آرامگاهش چنين گفت:
در اين لحظه پرشکوه تاريخ ايران، من و همه ايرانيان، همه فرزندان اين شاهنشاهي کهن که دوهزار و پانصد سال پيش به دست تو بنياد نهاده
شد، در برابر آرامگاه تو سر ستايش فرود ميآوريم و خاطره فراموش نشدني تو را پاس ميداريم. همه ما در اين هنگام که ايران نو با
افتخارات کهن پيماني تازه ميبندد، تورا بهنام قهرمان جاودان تاريخ ايران، به نام بنيانگذار کهنسالترين شاهنشاهي جهان، به نام آزادي بخش
بزرگ تاريخ، به نام فرزند شايسته بشريت، درود ميفرستيم.
بازسازي آرامگاه
اين آرامگاه دو بار، يکي در سال 1350 خورشيدي و بار دوم بين سالهاي 1380 تا 1387 خورشيدي مرمت و بازسازي شده است. بار
اول عمليات مرمت به سرپرستي علي سامي (رئيس وقت مؤسسه باستانشناسي تخت جمشيد) انجام شد و از ملات سيمان نيز جهت بازسازي
بام آرامگاه استفاده شده بود. بازسازيهاي انجام گرفته در سال 1350 بيشتر به منظور آمادهسازي آرامگاه کورش جهت برگزاري جشنهاي
2500 ساله شاهنشاهي ايران بود.
در بار دوم به گزارش خبرگزاري مهر، عدهاي از کارشناسان ميراث فرهنگي ادعا نمودهاند که در جريان بازسازي سقف آرامگاه آسيب جدي
ديده است. به ادعاي يکي از اين کارشناسان، مرمتگر اين بنا مرمتگري را به طور تجربي آموخته است و در اين زمينه تحصيلات علمي و
دانشگاهي ندارد و پس از رفتن گروه متخصص ايتاليايي از تخت جمشيد مسئوليت مرمت آرامگاه کورش را بر عهده گرفته است. اين
کارشناس مدعي شده است که اين مرمتگر در طول مرمت اشتباهاتي انجام داده که بيشترين آن مربوط به تخريب سقف آرامگاه است. يکي
ديگر از کارشناسان سازمان ميراث فرهنگي نيز به خبرنگار مهر گفته است:
اگر عمليات مرمت سقف آرامگاه بر اساس شيوههاي درست علمي صورت مي گرفت بايد دست کم اين امر 2 سال ديگر به پايان مي رسيد.
اين در حالي است که اين امر يکماهه انجام شده و قسمتهايي از سنگ تاريخي مقبره با قدمت 2500 سال برداشته شده و سنگي جديد
جايگزين آن شده است و اين موضوع براي يک اثر تاريخي حکم مرگ را دارد.
کاوه فرخ نيز در برنامه ميزگردي که توسط تلويزيون بخش فارسي صداي آمريکا در تاريخ 29 دسامبر 2008 با حضور حسن راهساز،
سرپرست تيم مرمت آرامگاه کورش بزرگ، برگزار شده بود، مدعي شد که عمليات مرمت طبق اصول باستانشناسي انجام نشده است و اين
عمليات به آرامگاه صدمه رسانده است. وي خواستار شد که جهت روشن شدن موضوع تيمي از باستانشناسان مطرح ايراني و خارجي مانند
ديويد استروناخ، ريچارد فراي و ديگران از آرامگاه بازديد کارشناسي کنند، که مورد مخالفت راهساز به دلايل امنيتي قرار گرفت.
اين در حاليست که دکتر محمد حسين طالبيان مدير بنياد پژوهشي پارسه پاسارگاد در اين باره مدعي شده است که عمليات مرمت اين اثر
تاريخي با مسئوليت يکي از اساتيد و کارشناسان مرمت سنگ برجسته کشور و همکاري مرمتگران بومي شهرستان پاسارگاد فارس صورت
گرفته و گزارش آن را نيز به يونسکو ارسال کرده ايم و اگر مشکلي در امر مرمت وجود داشت به طور حتم يونسکو اين موضوع را به ما
اعلام مي کرد، اما چنين نشده است. شهرام رهبر، تدوينگر طرح مرمت آرامگاه کوروش در باره دليل شروع بازسازي آرامگاه در سال
1380 ميگويد: دراواخر سال 79 و اوايل سال 80 نفوذ آب به سطوح ديواره و جاري شدن آن از سقف مشاهده شده است که به همين
منظور در سال 80 داربست فلزي چندمنظورهاي براي زير پاقراردادن با امکان باربري برپا شد. به گفته وي، در نيمه دوم سال 80
مطالعات مربوط به حفاظت و مرمت آرامگاه آغاز شده است که شکسته و فاسدشدن ملاتهاي سيماني، رويش درختچهها، وجود ريشههاي
درخت انجير وحشي، جابهجايي بلوکهاي سنگي و وجود درزهاي باز از جمله مهمترين مشکلات بام آرامگاه اعلام شدهاند.
نماهايي از بازسازي آرامگاه - ماه مه 2006
بناهاي مشابه
به نظر ميآيد که بنايي شبيه آرامگاه کورش چه در ايران و چه در خارج پيش از ساختش وجود نداشته است، اگرچه بعدها بناهايي شبيه آن
ساخته شده است. گور دختر واقع در بخش مرکزي شهرستان دشتستان در استان بوشهر يکي از آثار تاريخي دوره هخامنشي در ايران است
که بسيار شبيه به آرامگاه کورش بزرگ است. شاپور شهبازي معتقد بود که اين گور به کوروش کوچک تعلق دارد. همچنين آرامگاهي با
شباهت بي نظير به آرامگاه کورش بزرگ در سارد وجود دارد که احتمالاً در دوراني که ليدي يکي از ساتراپهاي شاهنشاهي هخامنشي بود،
به تقليد از آرامگاه کورش بزرگ براي يکي از بزرگان پارسي يا ليديايي ساخته شده است. اين بنا در نزديکي منطقه فوچا در ازمير ترکيه
قرار گرفته است و در بين افراد محلي به برج سنگي (به ترکي استانبولي: Tas Kule) معروف است. اين بنا همانند آرامگاه کورش بزرگ
به شکل هرم است و براي ساخت آن از سنگ آهک استفاده شده است. بنايي ديگري که شباهت زيادي به آرامگاه کورش بزرگ دارد و در
دوران هخامنشيان به صورت ناتمام ساخته شده است، به تخت گوهر يا تخت رستم معروف است و در شهرستان مرودشت استان فارس، در
نزديکي بناهاي نقش رستم و نقش رجب واقع است. همچنين آرامگاه فردوسي در توس يکي از شاخصترين بناهاي مدرني است، که شباهت
زيادي به آرامگاه کورش بزرگ دارد.
جشن نوروز
چند سالي است که در لحظه تحويل سال نو عدهاي از ايرانيان براي برگزاري جشن نوروز و گراميداشت ياد و خاطره کورش بزرگ در
آرامگاه وي گردهم جمع ميشوند و به شادي و پايکوبي و گلباران آرامگاه ميپردازند. حضور گسترده جوانان در اين مراسم در سال 1389
خورشيدي قابل توجه است. گستردن پرچم سه رنگ ايران و نهادن سبزه، هفت سين، نگاره اشو زرتشت، اوستا و خواندن گروهي سرود اي
ايران، اوستاخواني و شاهنامهخواني از جمله برنامههاي اين جشن است.