آشنايي با سينما
سينما با اختراع عکاسي و سپس ساخت تصاوير متحرک در حدود سالهاي 1880 تا 1889 در اروپا متولد شد.
برادران لومير در سال 1895 دوربين سينماتوگراف را اختراع کردند. هرچند نميتوان اين دو برادر فرانسوي را يگانه افرادي دانست که به
پيدايش هنر سينما کمک کردند، بطوري که نميتوان قاطعانه از يک نفر بهعنوان مخترع سينما نام برد.
برادران لومير خود دهها فيلم کوتاه ساختند که همه آنها صرفاً از يک نما تشکيل ميشد. پس از لوميرها، ژرژ مهليس باعث تکامل فن سينما شد.
ديدگاه مهليس نسبت به سينما يک ديدگاه تئاتري بود.
او پردههاي گوناگوني از نمايش را فيلمبرداري ميکرد و سپس اين پردهها را به يکديگر متصل ميکرد. ژرژ مهليس همچنين پديدآورنده فن
تروکاژ در سينماست.
پس از مهليس، ادوين اس پورتر باعث تکامل بنيادين و ساختاري سينما شد. او با ساختن چند فيلم، سينما را به عنوان پديدهاي که امروزه
ميشناسيم معرفي کرد.
سينماي پورتر ديگر ارتباطي به تئاتر نداشت، بلکه هنري مستقل و جديد بود. پورتر، پيشگام فن تدوين فيلم نيز ميباشد. راهي که او در سينما
آغاز کرد در نهايت به سينماي داستانگوي هاليوود منجر شد.
پيدايش سينما در ايران
در سال 1900 سينما توسط مظفرالدينشاه پس از سفر به فرانسه به ايران آورده شد و اولين فيلمبردار، ميرزا ابراهيم خان عکاسباشي بود.
اولين سالن نمايش فيلم نيز در سال 1283 در خيابان چراغ گاز توسط ابراهيم خان صحافباشي افتتاح شد.
اولين فيلمساز تحصيلکرده و حرفهاي، خان بابا معتضدي بود، که براي اولينبار فيلم خبري ساخت. معتضدي اولين لابراتوار ظهور فيلم را نيز
در زيرزمين خانهاش داير کرد.
پس از ورود امکانات و ابزار توليد - به خصوص دوربين فيلمبرداري - آوانس اوگانيانس به همراه عدهاي ديگر از دوستان خود نخستين پايههاي
سينماي ايران را بنا نهادند و با تشکيل گروهي در خيابان علاءالدوله (فردوسي کنوني) اقدام به توليد فيلم کردند.
نخستين فيلم سينمايي ناطق ايراني دختر لر به کارگرداني اردشير ايراني و توسط عبدالحسين سپنتا در سال 1312 ساخته شد.
21 شهريور ماه، روز ورود دستگاه سينماتوگراف و سرآغاز آشنايي ايرانيها با پرده سينما به عنوان روز ملي سينما نامگذاري شده است.
فيلم
فيلم اصطلاحي است که بهطور عام شامل تصاوير متحرک و زمينه است.
توليد فيلم از طريق ضبط تصوير مردم و اشياء واقعي با دوربين يا بوجود آوردن آنها از طريق تکنيکهاي انيميشن و يا جلوههاي ويژه
صورت ميگيرد.
فيلمها از مجموعهاي از قابهاي انفرادي تشکيل شدهاند که زماني که به سرعت و پشت سرهم نمايش داده ميشوند، توهم حرکت را در بيننده
بوجود ميآورند.
بر اثر پديدهاي به نام ماندگاري تصوير که بر اثر آن يک منظره براي کسري از ثانيه پس از از بين رفتن آن در حفظ ميکنند، چشمکهاي بين
تصاوير، قابل رويت نيستند.
فيلمها قابليت سرگرم کردن، آموزش، روشنگري والهام بخشيدن به حضار را داراست. عوامل ديداري سينما نياز به هيچ نوع ترجمه نداشته و
قدرت ارتباطات جهاني را به يک محصول تصوير متحرک ميبخشند.
هر فيلم قابليت جذب مخاطبان جهاني را دارد بهخصوص اگر از تکنيکهاي دوبله و يا زيرنويس که گفتار را ترجمه ميسازد، بهره جسته باشد.
فيلمها همچنين محصولاتي هستند که توسط فرهنگهاي مشخص توليد گشته و آن فرهنگها را منعکس و در برابر از آنها تأثير ميپذيرد.
محل نمايش فيلم
پس از مراحل اوليه توليد، بهطور عادي فيلم را در سينما تئاتر و يا سينما به بينندگان نمايش ميدهند. سينما به محل پخش عمومي فيلم سينمايي
گفته ميشود.
اولين سالن تئاتري که طراحي آن انحصاراً بهعنوان سينما ساخته شد، در سال 1905 در پيترزبورگ، پنسيلوانيا گشايش يافت.
مراحل مرسوم فيلمسازي:
ارتقاء
مرحله قبل از توليد
توليد
مرحله بعد از توليد
توزيع
اصطلاحات سينمايي:
عوامل فيلم: عوامل فيلم عبارتند از گروهي که به منظور توليد يک فيلم يا پروژه تصوير متحرک توسط شرکت فيلمساز استخدام ميشوند. اين
افراد شامل گروه پخش و بازيگران که در جلوي دوربين ظاهر ميشوند است و افرادي که براي شخصيتهاي فيلم، صداسازي ميکنند.
پاناگلايد: پاناگلايد وسيلهاي جليقه مانند است که در هنگام فيلمبرداري روي شانه فيلمبردار قرار ميگيرد. اين وسيله دوربين را به بدن متصل
نگه ميدارد و اين امکان را ميدهد که فيلمبردار بتواند تصوير را بدون لرزش فيلمبرداري کند.
پراکتيکال: پراکتيکال اصطلاحي است که به هر بخش از صحنه مانند، در، پنجره، نور يا حتي تمام صحنه به کار ميرود که کار عادي خود
را انجام ميدهند و جزئي از پس زمينه يا دکور نيستند. پراکسينوسکوپ دستگاهي قديمي براي مشاهده يک رشته از تصاوير طراحي شده روي
استوانهاي دوار است که بر اساس پديده پايداري ديد، توهم حرکت ايجاد ميکند. اين دستگاه در سال 1877 توسط اميل رينو اختراع شد.
پرکنتراست: پر تضاد يا تضاد شديد در تصوير، ميان مناطق تاريک و روشن و بدون وجود حالتها بينابيني، چنين نورپردازي ميتواند
جلوهاي قدرتمند و با نفوذ خلق کند.
پروتاگونيست: به قهرمان فيلم، نمايشنامه يا هر اثر ادبي گفته ميشود.
پريسکوپ: دستگاهي که به دوربين متصل است و به کمک آن نماهاي بسيار سربالا، بالاي نقطه ديد، زواياي عجيب و غريب، جلوههاي ويژه
و ماکتي را فيلمبرداري ميکنند.
پس زمينه: دکور صحنه و فضاي عمومي واقع در پشت تصوير يا پيش زمينهاي که رخدادهاي اصلي در آن اتفاق ميافتند. قبلا دکورهاي پس
زمينه را دستي ميساختند و رنگ ميزدند. اين مسئله موجب ميشد، فضا کمي تصنعي به نظر برسد، اما امروزه معمولاً تا حد ممکن فيلمها
راخارج از استوديو ميسازند و از پس زمينههاي واقعي استفاده ميکنند.
پلان سکانس: برداشت طولاني، نمايي است که به مدتي نسبتاً طولاني ادامه يابد. اولين فيلمهاي صامت عمدتاً از برداشتهاي طولاني
تشکيل ميشدند. زيرا در آن زمان دوربين فقط يک ناظر ساکن بود، ولي چيزي نگذشت که قطع از نمايي به نماي ديگر متداول شد. در آغاز
ناطق شدن سينما چون دوربين بايد در يک محفظه بسته براي جلوگيري از صداي مزاحم قرار ميگرفت و تحرک کمتري داشت، دوباره
برداشتهاي بلند مطرح شد. برداشتهاي بلند و بدون کات معمولاً احساس کسالت در تماشاگر بوجود ميآورند و نشانگر نوعي عدم تحرک در
ماجراي فيلم است. به همين خاطر فيلمسازان با احتياط به سمت برداشتهاي بلند ميروند.
پوزتيو: نسخهاي از فيلم 35 ميليمتري است که در لابراتوار از روي نگاتيو تهيه ميشود و تصوير واقعي از سوژه است.
پوشش: پوشش، در دوربينهاي غيرديجيتالي براي در معرض ديد قرار نگرفتن بخشي از صحنه يا ديده شدن بخش خاصي از صحنه تعبيه
شده است. مانند نماي نقطه نظر بازيگري که با دوربين به جايي نگاه ميکند.
پوشش بارني: پوششي نرم، ضد آب و چند لايه که روي دوربين را ميپوشاند. اين پوشش صداي مزاحم دوربين در هنگام ضبط صدا را در
سر صحنه فيلمبرداري کاهش ميدهد و گاه مجهز به گرم کني است که در سرما، دوربين را گرم نگه ميدارد.
پيکسل: پيکسل به کوچکترين جزء هر تصوير که همان نقاط ريز هستند گفته ميشود. هر چه مقدار اين نقطهها بيشتر باشد وضوح تصوير
بيشتر است.
تدوين: تدوين بعد از اتمام فيلمبرداري که نماها براساس خط داستاني فيلمنامه کنار هم چيده ميشوند، صورت مي گيرد. در اين مرحله است که
نماها و صداهاي مختلف خط روشن و رواني پيدا ميکنند. در تدوين؛ فيلم ضرباهنگ و ريتم مورد نظر را پيدا ميکند و اندازههاي زماني نما و
نقطه قطع هر نما مشخص ميشود، به گونهاي که انتقال از صحنهاي به صحنهاي ديگر نرم و بدون پرش انجام پذيرد.
تدوين پويا: در اين نوع تدوين، کل حرکت وبازي بازيگران را براساس هماهنگي تدوين ميکنند. در اين روش از وحدت زمان و مکان
صرف نظر ميشود.
تدوينگر: تدوينگر، هنرمندي است که کار تدوين فيلم را ماهرانه انجام ميدهد. تدوينگر مسئوليت ترکيب نماها و انطباق نوارهاي صدا با نماها
را به عهده دارد. دستاورد کار تدوينگر پيدا کردن ريتم و ضرباهنگ و همسان شدن همه اجزاء فيلم است. در واقع اندازه نماها و سکانسها و
چگونگي استفاده از تمهيدات ويژه سينمايي در اين مرحله انجام ميگيرد.
تراولينگ: حرکت دوربين به جلو و عقب صحنه روي ريل تراولينگ گفته ميشود.
تريلر: هرفيلم پر ماجرا و هيجان انگيزي که در تماشاگر حس تعليق ايجاد کند، براي مثال فيلمهاي جنايي، جاسوسي و ماجراجويانه اصطلاحا
تريلر گفته ميشود.
تصوير يا حاشيه محو: به تصويري که در مرکز کاملاً کانوني و واضح و در حاشيهها محو است، تصوير يا حاشيه محو ميگويند. چنين
تصويري مشابه عکسهاي قديمي است. از اينگونه تصاوير براي تاکيد کردن بر مرکز تصوير و يا براي خلق جلوه عکسهاي قديمي استفاده
ميشود. اين روش نخستين بار توسط ديويدوارک گريفيث مورد استفاده قرار گرفت. براي خلق اين تصاوير در سادهترين روش، حاشيه عدسي
دوربين را به وازلين آغشته ميکنند.
تصوير سايهدار: تصويري که از بر هم انداختن تصويري روي تصوير ديگر، يا بازتاب يک سوژه خارجي روي صحنه اصلي به کمک
آينهاي دو سويه که جلوي دوربين قرار ميگيرد بوجود آيد، تصوير سايه دار ميگويند. از اين روش دردهه 1940 براي ايجاد تصوير روح يا
شبح به کار ميرفت.
تصوير سرد: تصويري که درآن رنگمايه آبي مسلط است و درست برخلاف تصويري که در آن رنگ مايههاي گرم، چون قرمز مسلط است،
تصوير سرد ميگويند.
تضاد: اختلاف نسبي ميان تاريکترين و روشنترين نقاط تصوير، تضاد نام دارد. وقتي نوربندي ميان اين دو حد کم باشد به اين تکنيک تضاد
کم گويند. اما اگر نوربندي ميان اين دو حد زياد و چشمگير باشد تضاد زياد گويند.
تعليق: تعليق از عناصر مهم داستان به شمار ميرود و در انتظار نگهداشتن تماشاگر براي دريافت آنچه در ادامه روايت خواهد آمد، گفته
ميشود.
تغيير سرعت: اين اصطلاح يعني، آغاز حرکت افقي دوربين با سرعت زياد و ختم کردن آن به سرعتي که مراتب کمتر از نقطه آغاز و حتي
سکون باشد.
تگني کالر: تگني کالر نخستين شيوه موفقيت آميز فيلمبرداري رنگي است که در سال 1915 ابداع و در سال 1932 تکميل شد. در دوربين
فيلمبرداري تگني کالر، 3 نوار فيلم مجزا به کار ميرفت. يک منشور نور را به سه رنگ اصلي قرمز، آبي، سبز، تفکيک ميکرد و هر نوار
يکي از سه رنگ را ميگرفت. آنگاه از روي هر کدام از نوارهاي فيلم منفي، يک نوار فيلم با تصوير برجسته تهيه ميشد و هر کدام از سه نوار
را به يکي از سه رنگ اصلي ميآغشتند و يکي پس از ديگري روي يک نوار فيلم شفاف آغشته به مادهي حساس جذب رنگ قرار ميدادند و
در نهايت يک نوار فيلم کاملاً رنگي به دست ميآمد.
تله سينما: تله سينما دستگاهي است که تصوير سينمايي را به علائمي بدل ميکند که ميتوان آن علائم را به تصوير تلويزيوني تبديل کرد. از
اين وسيله براي انتقال تصاوير سينمايي به روي صفحه تلويزيون استفاده ميشود. تله سينما همچنين تصاوير سينمايي را به تصاوير ويدئويي
تبديل ميکند تا امکان تدوين الکترونيکي فيلم سينمايي پديد آيد. دستگاههاي تله سينما، همچنين صداي اپتيک يا صداي مغناطيسي فيلمها را به
علائم قابل انتقال تلويزيوني برميگردانند.
تم: تم، مضمون، موضوع، طرح، پيام، مفهوم، ديدگاه اجتماعي يا حال و هواي کلي است که بر يک اثر هنري حاکم باشد.