سعدي در شيراز مرکز فارس در حوالي سال  563 ديده به جهان گشود و نام او رامصلح الدين يا به قولي مشرف الدين عبد الله گذاشتند.

در آن زمان در شيراز اتابکان فرمان ميراندند . به مرور که قدرت سلجوقيان کاهش يافت سلسله هاي محلي به وجود ميامدند و نيرو
ميگرفتند اتابکان نه تنها در شيراز بلکه در دمشق ، موصل  ، بين النهرين  ، حلب و آذربايجان  دستي داشتند  اين حکومت هاي کوچک که
اهميت آنها از يک شهرستان تا يک سلطان نشين تغيير ميکرد نسبت به يک پادشاه ابراز اطاعت ميکردند ولي در عمل مستقل بودند.

هنگام تولد سعدي حکمران شيراز اتابک مظفر الدين تکله سومين پادشاه از اتابکان فارس بود از ده سال پيش تکله در مقابل اتبکان عراق
بدشواري مقاومت ميکرد و همچنين مورد دستبرد و غارت اتابکان آذربايجان نيز  قرار ميگرفت

شاعر پر آوازه در ميان همه اين بي نظمي ها در شهر شيراز  رشد ميکرد پدر سعدي ، عبدالله در خدمت سعد بن زنگي بود که احتمال دارد
شاعر  شيرين سخن شيراز نيز به عنوان حق شناسي تخلص سعدي را براي خود انتخاب کرده بايد.

يکي از مشخصات نبوغ سعدي در اين است که از کوچکترين حادثه زندگي خود  درسي اخلاقي ميدهد در چندين جاي کليات کودکي او
مطرح است و چنين مينمايد که وي از دوران طفوليت خود خاطره اي دلنشين و در عين حال حزن انگيز دارد چگونگي سالهاي خردساليش
در بوستان آمده که از 1آنجا ميتوان فهميد پدرش از کارکنان ساده ديوان اما در رفاه بوده.

ز عهد پدر ياد دارم همي                      که باران رحمت بر او هر دمي

که طفليم لوح و دفتر خريد                            ز بهر يکي خاتم زر خريد

بدر کرد ناگه يکي مشتري                      به خرمايي و از دستم انگشتري

بعد از مرگ پدر سعدي در شيراز تنها ماند در سايه توجه اتابک سعدي که در از همان دورانبر اثر هوش و ذکاوت بالاي خود نزد همه
انگشت نما بود رهسپار بغداد گشت و وارد مدرسه نظام شد و از سال 574 تا 604 يعني تا سال فوت اتابک سعد بن زنگي و بر تخت
نشستن فرزندش ابوبکردر بغداد ماند.

هنگامي که سعدي براي تحصيل به نظاميه رفت ، مدرسه از گذشته اي پر اتخار بر خوردار بود . تا زمان سعدي متعدد نظاميه کتبي در
مورد الهيات ، فقه ، تفسير قرآن تاليف کرده بودند که نشان دهنده بزرگي و اعتبار مدرسه در آن زمان ميباشد.

سالهاي مسافرت
سعدي در کليات از سفر به  آسياي مرکزي ، هندوستان ، شام ، مصر ، عربستان ، حبشه و مغرب  بدون کمترين سرنخي براي ترتيب اين
سفرها معلوم شود نام برده است.

ميتوان چنين تصور کرد که سعدي سفرهاي خود را با عزيمت مجدد به سمت مشرق آغاز کرد .  اگر سعدي از شيراز عزيمت ميکرد مي
توانست يک راست  از راه کرمان و سيستان و خراسان به بلخ رسد . مسافر بلخ ناچار به جنوب شرقي عزيمت مي کرد و از گردنه هاي
کوه بابا ميگذشت و به باميان ميرسيد و از آنجا راهي هندوستان.

در مورد سفر به هندوستان و مدت اقامت و مکان هاي بازيد سعدي  در هند تناقص هاي زيادي وجود دارددر عين حال هنگام بازگشت از
هند سعدي به همرا يک کشتي بازرگاني وارد جزيره کيش ميشود - که در آن زمان مرکز اقتصادي ايران به شمار ميرفته است - حال پايان
سفر نيست چون شاعر به جاي بازگشت به زادگاه خود شيراز به زيارت خانه خدا ميرود در مسير حرکت خود به سوي شهر مقدس مکه در
صهعا توقف ميکند وي در اين شهر يکبار ديگر ازواج ميکند که حاصل آن يک فرزند کوچک هست که رشته ايس که او را به آن سرزمين
پيوند داده است . ناگهان اين کودک در گذشت درد و غضه پدر همان بود که معمولا به پدران در چنين مصيبتي وارد ميشود.

به صنعا درم طفلي اندر گذشت                چه گويم کز آنم چه بر سر گذشت

در اين باغ سروي نيامد بلند                         که باد اجل بيخ عمرش نکند

عجب نيست بر خاک اگر گل شکفت            که چندين گل اندام در خاک خفت

خانواده سعدي از هم ميپاشد و او ديگر جز به ادامه سفر نمي انديشد تا شايد از اندوهي که در اين شهر محصور در ميان کوهها خفه اش
ميکند رهايي يابد ، سعدي عازم مکه شده و بعد از انجام  مناسک حج ، عازم مصر ميشود و بعد از چندي به دليل شروع جنگ هاي صليبي
عازم تونس شد و بعد ار آرام شدن جنگ سعدي با کشتي به سمت شيراز راه افتاد که ابتدا در بيت المقدس توقفي کوتاه ميکند  و از آنجا به
سوي دمشق رهسپار مي شود و در سايه امنيت شهر دمشق فرصت مطالعه و بحث با دانشمندان را نيز بدست آورد.

حال موقع بازگشت رسيده ; سعدي رفته رفته خستگي و حسرت ديدار آسمان ايران را در دل خود احساس ميکند.

در اقصاي عالم بگشتم بسي               بسر بردم ايام با هر کسي

تمتع ز هر گوشه اي يافتم              ز هر خرمي خوشه اي يافتم

چو پاکان شيراز خاکي نهاد          نديدم که رحمت بر آن خاک باد

تولاي مردان اين پاک بوم           بر انگيختم خاطر از شام و روم

دريغ آمدم زان همه بوستان                  تهيدست رفن بر دوستان

دوران کهولت
سرانجام در حالي که قلب سعدي ميتپيد شيراز جلو چشمان او نمايان گشت و  در واقع موقع تقاعد سعدي از مسافرت فرا رسيده بود ، تقاعدي
داوطلبانه و سرشار از سربلندي و مجاهدت.

تا اين زمان سعدي فقط اشعاري بصورت مجزا سروده بود ، در طي دو سال دو شاهکار شعر اخلاقي او يعني بوستان در سال 636 و
گلستان در سال بعد آن 637 خاتمه يافت که نام سعدي را جاودان کردند.

سعدي با خاطري آسوده به آرامي به پايان عمر خود نزديک ميشد . از مرگ بانيان عظيم الشان انديش ايراني مانند خواجه نصير الدين
طوسي ، شمس تبريزي ، جلال الدين رومي ديري نميگذشت و سعدي در ميان شاعران موفق نسل جديد تنها به جا مانده بود.

از طرف ديگر به مرور که سعدي سالخرده تر ميشد آشکار بود که تاثير سخن او رفته رفته نه تنها در شيراز بلکه در ديگر شهر هاي ايران
نيز به شعر فارسي رنگ و بويي تازه مي بخشيد.

تاريخ وفات سعدي موضوعي بسيار مبهم و بحث انگيزست زيرا شرح حال نويسان دو تاريخ وفات براي او ترسيم کردند يکي  17 آذر
670 و ديگري  ( بزرگاني مانند جامي )  مهر ماه سال 671 را تاريخ وفات اين بزرگ مرد پارسي ميدانند.

سعدي در بحبوحه اشتهار از دنيا رفت و شهرتي پايدار از خود بجا نهاد ، وي از زندگي چيزي انتظار نداشت و تا ميتوانست از زياده طلبي
پرهيز ميکرد به اين اکتفا مينمود که افتخاري براي شيراز زادگاه خود ميراث بگذارد ، شيراز نيز نبوغ شاعر خود را درک کرده بود .
سعدي در نزديکي بقعه خود در حومه شهر به خاک سپرده شد ديري نپاييد که مرقد او زيارتگاه عشاق زبان و ادب پارسي شد.

اخلاق  سعدي
سعدي مانند لوکرس يا وينيي شاعر فيلسوف نيست . سعدي شاعري است که تعاليم اخلاقي ميدهد ، تعليم دهنه اخلاقي به معني دقيق کلمه ،
يعني مصنفي است که رسوم و عادات و افعال و خلقيات معاصران خود را مورد مطالعه قرار ميدهد.

اما اين اخلاق بيش از هر چيز حائز جنبه عملي است و در وهله اول بايد همين جنبه عملي اخلاق سعدي را در نظر گرفت . سعدي پيش از
آن انسان را بذاته مورد مطالعه قرار دهد به موضع گيري وي در برابر همنوعان مينگرد: خطاها و عيب ها را مي بيند و به دور از هر نوع
انتقاد نيشدار ميکوشد در اشعار خو آداب و قوعاد بهتري را پيشنهاد دهد خود اين موضوع را به کرات و آشکارا گوشزد ميکند.

اگر در سراي سعادت کس است                       ز گفتار سعديش حرفي بس است

پند سعدي به گوش جان بشنو                             ره چنين است مرد باش و برو

سخن سودمند است اگر بشنوي                         به مردان رسي گر طريقت روي

اما سخنان سعدي مثال است و پند ،خواننده بايد پند را در بين سطور حکايات جستجو کند .از اين پندهاي گوناگون يک فاسفه عملي حاصل
ميشود که بواقع اندک مبهم و دشوار ياب است ولي کامل.

بر اين اخلاق - که به آدم طرز رفتار در برابر همنوعان را تعليم ميدهد -  يک رشته نکات روان شناختي نيز افزوده ميشود که سيماي انسان
آرماني سعدي را ميسر ميسازد و چون فرد بي ايمان به آفريدگار هميشه بشري ناقص است بنابر اين سعدي بارها  مساله ارتباط بين انسان و
خداوند رو طرح ميکند.

سبک شعري سعدي
شيوه اصلي ترکيب کلام سعدي چنين به نظر مي آيد : نخست يک حقيقت اخلاقي را بيان ميکند سپس آن را با يک سلسله تمثيلها بنوعي
مجسم ميسازد.


عدو را بکوچک نبايد شمرد                         که کوه کلان ديدم از سنگ خرد

نبيني که چون باهم آيند مور                            ز شيران جنگي برارند شور

نه موري ، که مويي کزان کمتر است            چو پر شد ز زنجير محکم ترست


گاهي نيز بر عکس ، تصوير حکايت از براي تجسم يک انديشه به کار ميرود حتي غالبا از يک داستان ساده يا خاطره ساده جواني يک
انديشه عارفانه بدست مي آيد که اصلا انتظار نميرفت.

سعدي گاه نيز شيوه تضاد را در پيش ميگيرد وميداند که چگونه تاثير جملات کوتاه و دقيق رابيشتر سازد « مثلا در گلستان چنين مينويسد :
هرگز از دور زمان نناليدم و روي از گردش آسمان در هم نکشيدم مگر وقتي که پايم برهنه ماند بود و استطاعت پاپوشي نداشتم  به جامع
کوفه در آمدم  دلتنگ يکي را ديدم پا نداشت . سپاس نعمت حق بجا آوردم و بر بي کفشي صبر کردم.»

شيوه ديگر سعدي اين است که انديشه را مطرح ميکند  ودلائل  موافق و مخالف را باهم بيان ميکند  « مثلا در پند نامه پس از ستايش کرم و
سخاوت بلافاصله انتقاد از بخل شروع ميشود. »

يا اينکه موضوع را ميان دو شخص مورد بحث قرار ميدهد ودلائل موفق و مخالفرا مطرح ميسازد « مثلا حکايت مناظره پدر و پسر درباره
منافع و مضرات سفر. »

اما در مورد اشخاص داستان ، سعدي با شيوه اي که رايحه قرون وسطي از آن به مشام ميرسد نه تنها افراد بشر و زنده ها را بسخن در مي
اورد بلکه حيوانات و حتي اشيا را نيز به حرف زدن وا ميدارد « مانند گفتگوي فرح انگيز طوطي و زاغ و مباحثه ايي ميان رايت و پرده
قصر در گلستان »

تمام لذت سبک سعدي از پيوند انديشه ها با هم سر چشمه ميگيرد و اين لذت به اندازه ايي عالي است که حتي ترجمه نيز ان را از بين نميبرد
. اين پيوند خشک و انتزاعي نيست بلکه يک انديشه است که با تصوير تحقق يافته است  ، انديشه و تصوير چنان با هم آميخته است که
خواننده از خود ميپرسد آيا امکان دارد انديشه اي بدون تصويري ملموس به مغز سعدي خطور کرده باشد در آثار سعدي قسمتهاي بسياري
ديده ميشود که در آنها تصوير و انديشه در مي آميزد و حتي چنان با انديشه آميخته  ميشود که تصوير تبديل به همان انديشه ميشود.

آثار سعدي
از سعدي، آثار بسياري در نظم و نثر برجاي مانده‌است:

1.       بوستان: کتابي‌است منظوم در اخلاق.

2.       گلستان: به نثر مسجع

3.       ديوان اشعار: شامل غزليات و قصايد و رباعيات و مثنويات و مفردات و ترجيع‌بند و غيره (به فارسي) و چندين قصيده و غزل
عربي.

1.       صاحبيه: مجموعه چند قطعه فارسي و عربي‌است که سعدي در ستايش شمس‌الدين صاحب ديوان جويني، وزير اتابکان سروده‌است.

2.       قصايد سعدي: قصايد عربي سعدي حدود هفتصد بيت است که بيشتر محتواي آن غنا، مدح، اندرز و مرثيه‌است. قصايد فارسي در
ستايش پروردگار و مدح و اندرز و نصيحت بزرگان و پادشاهان آمده‌است.

3.       مراثي سعدي:قصايد بلند سعدي است که بيشتر آن در رثاي آخرين خليفه عباسي المستعصم بالله سروده شده‌است و در آن هلاکوخان
مغول را به خاطر قتل خليفه عباسي نکوهش کرده‌است.سعدي چند چکامه نيز در رثاي برخي اتابکان فارس و وزراي ايشان سروده‌است.

4.       مفردات سعدي:مفردات سعدي شامل مفردات و مفردات در رابطه با پند و اخلاق است.

4.       رسائل نثر:

1.       کتاب نصيحةالملوک

2.       رساله در عقل و عشق

3.       الجواب

4.       در تربيت يکي از ملوک گويد

5.       مجالس پنجگانه

5.       هزليات سعدي

نام و آوازه سعدي و شهرت آثار گران قدر او ديري است از مرزهاي ايران و قلمره زبان پارسي فراتر رفته و خطه ها و کشور هاي ديگر
را در اين جهان پهناور در نورديده.

از اين رو علاوه بر ترجمه شعر و نثر او به ديگر زبانها پژوهشهايي که در مورد فکر و انديشه و نوشته هايش به زبان هاي گوناگون توسط
محققان کشور هاي مختلف صورت گرفته است اندک نيست.