با روی كار آمدن محمد علی شاه ،پسر مظفر الدین شاه ، و خلع او به علت استبداد رای و مخالفت با آزادیخواهان و همچنین ، به سلطنت
رسیدن پسر وی ( احمد شاه ) در پی زمامداری دو نایب السلطنه و مهمتر از همه ، مطرح شدن آلمان به عنوان نیرویی كارا در آسیای غربی
، تمامی این تحولات تغییر عمده ای در روند سیاسی ایران پدید نیاورد .

همچنین ، در سالهای پایانی سلطنت قاجار، قدرتهای سلطه گر خارجی در نظام موازنه مثبت یا توازن ایجابی ، دو واقعه شوم ( تحمیل
معاهده 1907 م. و قرارداد1919 م. ) را قبل و بعد از انقلاب اكتبر در روسیه ، برای ایران تدارك دیده بودند كه با بیداری مردم این
سرزمین و پاره ای از رجال سیاسی ، مذهبی و ملی ، به مرحله عمل نرسید . ولی ، با نزدیكی قدرت استعماری انگلیس و بلشویكهای روس
و تثبیت سیاست استعماری جدید در آسیای غربی و مركزی ، نخستین پدیده حكومتی در تاریخ ایران در نظام وابستگی با همسازیهای كانونهای
قدرت برون مرزی ، شكل گرفت . این شكل گرفتن با انقراض سلسله قاجاریه ( 1304 ه.ش. / 1925 م. ) و واگذاری سلطنت به  رضا
خان میر پنج سواد كوهی ، ایران را در عرصه نوینی از حكومت و دیپلماسی قرارداد . كه این امر ،‌سرانجام بسیاری از نهادهای جامعه را
( به ظاهر ) دگرگون ساخت .
مرزها و دگرگونیهای آن در این دوره كم نظیر تاریخی ، مرزهای ایران در چهار سوی كشور ( به دنبال جنگها و آشوبها و تحمیل
قراردادها ) تغییرات بسیار یافت .
 
1 . در شمال 
نخست در غرب دریای مازندران ( قفقاز ) كه كمابیش در زمان بنیانگذار سلسله قاجار در همان موقعیت عصر صفوی و نادری باقی بود ،
پس از فراهم آمدن قدرت نظامی برای كشور روسیه و وابسته شدن بسیاری از شاهزادگان و امیران و خوانین و ملاكهای مسلمان و مسیحی
منطقه ( گرجب و ارمنی ) به تزارها و از میان برداشتن آقا محمد خان ، جنگهای سهمگینی كه با سیاست تجاوزگرانه بریتانیا بی ارتیاط نبود
، پدید آمد . سرانجام ، مرزهای برای ایران در منطقه یاد شده باقی ماند كه همواره بی اعتبار و از لحاظ تاریخی و فرهنگی ، غیر قابل
پذیرش بوده است . جنگهای روس با ایران در هفتمین سال سلطنت فتحعلی شاه ( 1228 - 1218 ه.ق. / 1813 - 1804 م. ) آغاز شد و
برپایه معاهده ای در یازده فصل و یك مقدمه كه در گلستان ( روستایی در قراباغ ) با حضور سفیر انگلستان انعقاد یافت ، بخشهای گرجستان
( مركز تفلیس ) ، داغستان ( مركز دربند ) ، شروان ( مركز باكو ) و ولایتهای دیگر ( شماخی ، شكی ، گنجه ، منطقه قراباغ و جاهایی از
مغان و طالش ) از ایران جدا افتادند . در جنگهای دوم كه به دنبال اعتراض مردم و روحانیان استقلال خواه به وقوع پیوست ( 1243 -
1241 ه.ق. / 1828 - 1826 م. ) با شكست دوباره ایران و تحمیل معاهده دیگری در شانزده فصل و یك قرارداد الحاقی در سه فصل در
تركمانچای ، فزون بر مناطق پیشگفته ،‌ولایتهای ایروان و نخجوان نیز از قلمرو قاجاریه جدا افتاد .

همچنین ، ده كرور ( پنج میلیون تومان ) خسارت جنگی و امتیازات سیاسی و اقتصادی دیگر كه ریشه در شیوه های نابخردانه حكومتی و
فساد اخلاق پاره ای از قاجاریان داشت، بر ایران تحمیل شد . از آن میان، روایی نوعی ، كاپیتولاسیون ( حق قضاوت كنسولی ) و باز
گذاشتن دست دخالت تزارها در امور داخلی ایران به بهانه دفاع از سلطنت اخلاف عباس میرزا بود كه تا پایان عمر سلسله حاكم بر ایران و
پیروزی انقلاب بلشویكی در روسیه باقی ماند . اما ، از لحاظ مرزی بر پایه فصل چهارم عهد نامه ، یعنی از نقطه تلاقی كشورهای ایران و
عثمانی با قفقاز ( نزدیك قله آغری كوچك ) آغاز می شد و پس از عبور از سرچشمه رود قراسوی سفلی ، تا محل التقای آن با رود ارس
ادامه می یافت و رود یاد شده به گونه مرز ، تا قلعه عباس آباد پیش می رفت . همچنین از سرچشمه رود آدینه بازار تا قله تپه های جگیر ،
تیره های كوه به صورت مرز تعیین گردیده و تا سرچشمه شمال رودخانه آستارا ادامه داشته و از آنجا تا مصب آن در دریاچه خزر ،‌حدود
دولتین به شمار رفته است . روسها فقط به برپایی جنگ علیه ایران و تحمیل دو قرارداد شوم و ظالمانه اكتفا نكردند ، بلكه به دفعات در
تحدید مرزهای جدید زیاده طلبی نیز نشان دادند و چندین مرتبه نیز ، در این امر اختلافاتی را موجب شدند كه از میان ، می توان به این
موارد اشاره كرد :
پروتكل سال 1245 ه.ق. ( 1829 م. ) در ارتباط با مرزبندیهای جدید و تغییر اساسی ، كوشش در تحمیل پروتكل سال 1314 ه.ق. (
1896 م. ) ، تغییر مجدد در رساندن مرز به محل التقای قراسو و ارس به نفع كشور تركیه و بالاخره ، بی نتیجه گذاردن كوششهای
كمیسیون مغان در سال 1304 ه.ش.( 1925 م. ) بر روی هم ، مرزهای دقیق و مشخص تا پایان عصر قاجاریه مشهود نگردید .
محمد امین خان در منطقه خوارزم قدرت بسیاری داشت . با اینكه حسام السلطنه ( والی خراسان ) در سال 1269 ه.ق. عباسقلی خان دره
گزی را به سمت " بیگلربیگی " مرو تعیین كرده بود ، اما ، محمد امین خان نیز همچون برخی از خوانین گذشته ، به خراسان حمله كرد و
در سرخس به دست فریدون میرزا فرمانفرما كشته شد . در سال 1271 ه.ق. كه سر او به تهران گسیل شد ، خان سوار خان هزاره ای از
طرف والی خراسان به حكومت مرو انتخاب گردید . لكن ، تركمنها بار دیگر مجهزتر به میدان آمدند و با برخورداری از اختلافات میان
حشمت الدوله ( والی خراسان ) و قوام الدوله ، قشون ایران را شكست دادند و گروه كثیری را به اسارت خود در آوردند . در این مورد،
كوششهای سیاسی ایران ( میرزا حسین خان سپهسالار ) به جایی نرسید و روسها كه تسخیر آسیای مركزی را هدف قرار داده بودند ، در سال
1290 ه.ق. ( 1873 م. ) خیوه را توسط كافمان ( Kaufman ) تسخیر كردند . همچنین با سركوبی تركمنهای یموت در سال 1295 ه.ق.
( 1878 م. ) توسط سرتیب لازارف ( Lazarov ) و جنگ دیگر با همان قوم در سال 1297 ه.ق. ( 1880 م. ) توسط ژنرال اسكوبلف
( Skobelev ) و سرانجام ، با قتل عام اقوام تركمن ( با گسیل قشون روس توسط راه آهن به گوگ تپه ) در سرتاسر شمال شرقی ایران هم
همان وضع مشابه با قفقاز پیش آمد ، یعنی قرارداد دیگری به سان تركمانچای ، در 29 محرم سال 1299 ه.ق. ( 9 دسامبر 1881 م. ) بر
دولت ناتوان ایران تحمیل گردید .

این قرارداد را میرزا سعید خان موتمن الملك ( وزیر امور خارجه ایران ) و ایوان زینوویف ( Ivan Zinoviev ) وزیر مختار و ایلچی
مخصوص روسیه امضاء كردند كه بر پایه فصل اول آن ، مرزهای تحمیلی از خلیج حسینقلی خان با تعیین رود اترك تا چات و در آنجا ،‌
كوههای سنگوداغ و سگوم داغ و رود چندر ،‌و پس از گذر از چند دره و كوه محلی ،‌رود سمبار تا مسجد داریانه ، و با گذر از چند تنگه و
دره و روستاهای خیرآباد و گوگ قیتال و دربند و نزدیكیهای فیروزه ادامه یافته و با گذر از قریه كلته چنار و محل اتصال زیركوه و قزل داغ
و دره رود باباگاورس و لطف آباد ، اندك اندك به سمت جنوب شرقی میل كرده و به جایی رسیده كه امروز نام سرخس ایران را دارد . بر
پایه فصل دوم ، مقرر گردید كه طفین معاهدتین كمیسرهایی را برای ترسیم و " نصب علامات " مامور نمایند . به همین منظور ، در ششم
جمادی الاول سال 1304 ه.ش. ( فوریه 1886 م. ) سلیمان خان صاحب اختیار از طرف دولت ایران و غرالین شباب پلكونیك نقولا
قورمین تاراوایف ( Taravayev ) از طرف روسیه در بخشی از مرزها و به دنبال پروتلكی دیگر ، میرزا علی اشرف خان سرتیب
( مهندس سر كمیسر ایران ) و یك تن از كاردانان روسیه ( به عنوان سر كمیسر آن دولت ) در بخش دیگر آن ، خطوط لازم را ترسیم كنند و
حتی ، نقشه ای به مقیاس 84000/1 فراهم آوردند . لكن ، دولت تزاری در مورد فیروزه و حصار ادعای بیشتری نشان داد . سرانجام
قرارداد جدیدی به امضای میرزا علی اصغرخان امین السلطان ( صدر اعظم ایران ) وپوتزف ( Potzev ) ( وزیر مختار روسیه ) در 23
ذیقعده سال 1310 ه.ق. ( 27 مه 1893 م. ) ، منعقد شد كه بر اساس فصول سه گانه اول قرارداد ، " اعلیحضرت شاهنشاه ایران
( ناصرالدین شاه ) ، از طرف خود و از طرف وارث خود منطقه فیروزه را كلا" به اعلیحضرت امپراتور كل ممالك روسیه واگذار كرده " .
و در منطقه حصار نیز ، دگرگونیهایی را به سود روسیه پدید آوردند . در عوض برای رفع پاره ای معضلات در قرارداد تركمانچای ، قطعه
زمینی كه در ساحل راست رودخانه ارس و محاذی قلعه قدیم عباس آباد واقع است ، به ایران باز گردانده شد .
بدین ترتیب ، موقعیت سوق الجیشی روسیه و اقتصاد مرزی ( آبیاری ) آن استحكام بیشتری یافت و برپایه همین قرارداد ( فصل چهارم )
مقرر شد كه با دادن ماموریت به كمیسرهای دو طرف ، مرزهای جدید از خلیج حسینقلی خان تا بستر تجن در ذولفقار ( اول متصرفات
افغانستان ) علامتگذاری شود و همچنین ( فصل ششم ) سكنه فیروزه و حصار را كه معاوضه كردند به خاك یكدیگر مهاجرت دهند . در
ضمن تعهد كردند كه در نقاط معاوضه شده قلاع و استحكامات بنا نكنند و در فیروزه و حصار ، تركمن ننشانند .
در پی این قرارداد تحمیلی و پروتكلهایی چند ( پروتكل تنظیم شده در 27 رجب سال 1311 ه.ق. ( 23 ژانویه 1894 م.) ، در قریه حصار
،پروتكل تنظیم شده در 21 جمادی الاول 1312 ه.ق. ( 8 نوامبر 1894 م.) در عشق آباد نمایندگان روسیه با اعمال همان روشهای به كار
رفته در قفقاز ، مانع تحدید مرزها شدند .

پس از شكل گیری نظام بلشویكی ، با اینكه عهدنامه دولتی ایران و اتحاد جمهوریهای شوروی در 7 اسفند ماه سال 1299 ه.ش. ( 26
فوریه 1921 م. ) در شهر مسكو به امضای علیقلی خان مشاور الممالك از طرف ایران و چیچرین و میخائیلوویچ كاراخان (
Mikhailovich Qarakhan ) ( به نمایندگی دولت شوروی ) به امضاء رسید و بر پایه فصل سوم آن ، به سیاست غاصبانه دولت تزاری
سابق روسیه اذعان و مقرر گردید كه قریه فیروزه و اراضی مجاور آن به ایران مسترد گردد . همچنین با رضایت به اینكه سرخس كهنه در
تصرف شوروی بماند ، اما آن دولت از انتفاع از جزایر آشوراده و جزایر دیگری كه در سواحل ولایت استرآباد واقع است صرف نظر نماید
، باز حكومت جدید روسیه شوروی هم راه اسلاف خود را در پیش گرفت ، به گونه ای كه در روزگار پایانی عصر قاجاریه ( 1301 ه.ش.
/ 1922 م. ) هیئتی در مدت یازده ماه گفتگو ،‌حتی نتوانستند به خواستهای تعیین شده قراردادهای تحمیلی روسیه بر ایران ، جامه عمل
بپوشانند . به همین دلیل ،‌بخشهایی از مرزهای شمالی ایران ( غرب و شرق دریای مازندران ) همچنان نامشخص باقی ماند .

2. در شرق
نخست در منطقه خراسان ( هرات )‌ . پس از نادرشاه ، در این منطقه نیز آشوبهایی پدید آمد . احمدخان درانی ( یكی از سرداران او ) و پس
از وی ، زمان شاه ( امیر كابل ) از برجسته ترین صاحبان قدرت در منطقه گردیدند . گردش روزگار نیز به گونه ای بود كه رقابتهای
بریتانیا و فرانسه ، در ارتباط با تسخیر هند و از سوی دیگر ، هماهنگی بریتانیا و روسیه در تسلط بر آسیای مركزی ، وضع منطقه را آشفته
تر می ساخت . اختلافات قومی  ،‌گویشی ،‌محلی ، مذهبی وگرایشهای حكومت طلبانه سران و شاهزادگان ، در مجموعه دولت استعماری
انگلستان را بر آن می داشت كه در بر هم زدن شرایط آرامش و دوستی وصلح در منطقه ، مستقیم و غیر مستقیم ، دخالت داشته باشد ، تا
آنجا كه كامران میرزا ( پسر محمود شاه درانی ) علیه محمد شاه قاجار به منازعه پرداخت و همزمان با محاصره شهر تاریخی هرات ،‌یعنی
كلید هندوستان یا دروازه هند توسط قشون مركزی ایران و به دستور لرد او كلاند ( Lord Aukland ) ( فرمانروای هند ) با سیاستی از
پیش تعیین شده ، جزیره خارك توسط قشون مجهز انگلیس تصرف گردید . همچنین بنادر خلیج فارس مورد تهدید جدی قرار گرفت ، به
طوری كه محمد شاه مجبور شد از محاصره هرات منصرف شود . كشمكشهای امیران و سران افغانی ( كامران میرزا و شجاع الملك ، پسر
امیر تیمور درانی ،‌و چند تن دیگر ) همچنان برقرار ماند . سرانجام ، یكی از آنان به نام یار محمد خان با كشتن كامران میرزا در سال
1257 ه.ق. ( 1841 م. ) و گرفتن لقب " ظهیر الدوله " از سوی محمد شاه و ایجاد هماهنگی با كهندل خان ( امیر قندهار ) و برادرش كه
دوست محمد خان ( امیر كابل و از خاندان باركزایی ) بود ، با ابراز وفاداری به حكومت مركزی ایران ، نوعب آرامش در منطقه به وجود
آورد . البته، با مخالفت بریتانیا و برپایی جنگ از سال 1255 تا 1258 ه.ق. ( 1839 - 1842 م. ) و گسیل 20000 سپاهی هندی ،
افغانی و انگلیسی به سر كردگی ماگناتن ( William Magnaughten Sir )  در یاری رساندن به شاه شجاع ، این آرامش در هم شكسته
شد .

به رغم اینكه امیر دست نشانده توسط اكبر خان ( برادر دوست محمد خان ) در شوال 1257 ه.ق. (‌نوامبر 1841 م. ) به قتل رسید،‌محمد
شاه نیز توانست كمكهای لازم را به جبهه اصلی برساند . در نتیجه ، دوست محمد خان از دولت مركزی ایران و حتی حمایت خان خوارزم
محروم گردید . پس از پایان جنگ ، تا سال 1280 ه.ق ( 1863 م. ) انگلیسیها با وی علیه  ایران به مماشات پرداختند و برای جدا كردن
هرات از خراسان و دخالت در امور ایران ، از او در برابر حاكمان آن منطقه ، مانند یار محمدخان ( ظهیر الدوله اول ) ،‌محمد خان (‌ ظهیر
الدوله دوم ) ،‌محمد خان درانی ( دشمن ظهیر الدوله دوم )‌ ، با سیاستگریهای سرجان لارنس ( lawrence Sir John ) در كابل سودها
بردند . زمانی كه دوست محمد خان خود را وابسته به دولت ایران معرفی كرد و از حسام السلطنه فرمانفرمای خراسان مدد گرفت ، قشون
ایران هرات را فتح كرد و به نام ناصر الدین شاه خطبه خوانده شد . استعمارگران بریتانیایی باز با اعزام نیروی دریایی و برپایی جنگ در
تنگستان بوشهر ، اولتیماتوم شدید اللحنی به دولت ایران ارسال كردند . آنان آشكارا اعلام نمودند كه ایران نه تنها باید سپاهیان خود را از
هرات بیرون آورد ،‌بلكه خسارات وارده را هم جبران كند و غرامت نیز بپردازد . همچنین ، متعهد شود كه از تمامی دعاوی خود نسبت به
هرات و سایر نقاط افغانستان ،‌صرف نظر نماید.

میرزا آقا خان نوری ( یكی از دست نشاندگان انگلیس كه پس از قتل میرزا تقی خان امیركبیر در مقام صدارت قرار گرفته بود ) با اعزام
فرخ خان غفاری ( سیاستگری از سلك خود ) در مقام وزیر مختاری به پاریس برای انعقاد قرارداد جدایی هرات از ایران ، به وساطت
ناپلئون سوم ( امپراتور  فرانسه )‌ و امضای او و سفیر كبیر انگلیس در پاریس ( لردكوولی ) ضربه محكمی بر پیكر حكومت مركزی ایران
وارد آورد .

معاهده "‌پاریس " در یك مقدمه و پانزده فصل تنظیم شده كه فصلهای پنجم و ششم آن در ارتباط با مرزهای ایران ،‌بیش از دیگر فصول
زیانمندی نشان داده است . در فصل پنجم تعهد شده است كه عساكر و ماموران ایران از شهر هرات و تمام مناطق افغانستان ، در ظرف سه
ماه خارج شوند ، بر پایه فصل ششم ، ایران از هر نوع سلطنت به شهر و خاك هرات و ممالك افغانستان صرف نظر نماید و اگر اختلافی
میان ایران و آن كشور پیش آید ، بدون به كاربردن قوای جبریه به " اهتمامات دوستانه دولت انگلیس " رجوع نمایند .
بدین سان ، دولت استعماری بریتانیا با ایجاد حریم امنیتی ، برای حفظ هندوستان به هدف خود رسید و موجد پدید آمدن مرزهایی شد كه از
لحاظ جغرافیایی ، اجتماعی و انسانی بیانگر ناهماهنگیهای كامل می باشد .

دوم ،‌در منطقه سیستان و بلوچستان . به دنبال قرارداد تحمیلی یاد شده ، انگلیسیها توجه خود را به بخشهای سیستان و بلوچستان معطوف
كردند . این منطقه نیز بعد از قتل نادر در دوره زندیه و اوایل قاجاریه ( به علت عنایت حكومتهای مركزی به دیگر نقاط كشور ) در آشفتگی
قرار داشت .

خوانین منطقه ، همچون محمد علی خان سیستانی نهرویی و دوست محمد خان بلوچ ، گاه مخل آسایش مردم می شدند ، اما اگر دولت مركزی
هشیار می بود ،‌( چون عصر امیر كبیر با نصب شاهزاده تهماسب میرزا موید الدوله به حكومت كرمان ، با كمك عبداله خان صارم الدوله ) ،
امنیت نسبی برقرار می شد . در غیر این صورت ، انگلیسیها مترصد فرصت بودند تا از آشوبها و فتنه های محلی بهره برداری نمایند . از
آن میان ، با قیام نصیر خان بلوچ علیه انگلیستان و سرانجام ، انعقاد قرارداد وی با دولت بریتانیا در سال 1271 ه.ق. ( 1854 م. ) خود و
خاندانش ، تحت الحمایه استعمار در آمدند .

پس از وی برادرش ( میرخدادادخان ) با قرار دو برابر كردن " مقرری " خود ، وضعی پیش آورد كه نفوذ انگلستان گسترده تر گردد .
تحدید مرزهای شرقی ایران
از شمال تا جنوب در این دوره با نابسامانیهای فراوانی ، از " دهانه ذوالفقار " ( جایی كه ایران و افغانستان و شوروی سابق تلاقی دارند )
آغاز می گردد. تا جنوبی ترین نقطه مرزی مشترك با افغانستان ، " كوه ملك سیاه " است كه ایران و افغانستان و پاكستان امروز ( بلوچستان
انگلیس ) در آن برخورد می نمایند . این فاصله كه حدود 855031 كیلومتر است ، به سه مسافت و سه حكمیت تقسیم شد كه دو قسمت آن ،
متعلق به دوره قاجاریه است . تعیین حد و مرز ،‌با حكمیت ماكلین ( Maclean ) ( كنسول انگلیس در مشهد ) و با شركت میرزا محبعلی
خان ناظم الملك ( كارگزار خراسان ) و پسرش ( میرزا جهانگیر خان ) ، میرزا محمد علی خان سرتیپ مهندس و پسرش ( میرزا عبدالرحیم
خان كاشف الملك )‌ و حاج مهدیقلی میرزا سهام الملك از طرف ایران و ژنرال غوث الدین خان همراه چند تن از قضات و خوانین هرات از
جانب افغانستان ،‌از " از دهانه ذوالفقار " تا منتهی الیه جنوبی كوه یال خر ، در سال 1308 ه.ق. ( 1891 م. ) انجام شد . تحدید حدود با
حكمیت كلنل ماكماهون ( Col. Sir Henry Mac Mahon ) انگلیسی ، كه مربوط به سال 1323 ه.ق. ( 1905 م. ) و در ارتباط با
بخش دوم و مربوط به سیستان تاریخی است ،‌از آخرین نقطه تعیین شده توسط كلنل ماكلین شروع می شود و در مسافتی به درازای 282
كیلومتر خاتمه می یابد . سرفردریك گلد اسمیت ( Sir Fradric Godlsmith ) ( نماینده انگلیس و مدیر تلگرافات در ایران ) با كمك
ماژورلووت ( Lovett ) مقدمات تصمیم را فراهم آوردند . بخشی در حدود 950 میل مربع با جمعیتی در حدود 45 هزار نفر در ایران
تعلق یافت و بخشی دیگر كه در ساحل راست رود هیرمند بود ، به كشور جدید التاسیس افغانستان داده شد . پس از پایان سلطنت قاجاریه در
متن پروتكلها و تعیین قسمتهایی از مرز نیز دگرگونیهایی پدید آمد .

بقیه بخش مرزهای شرقی ایران در دوره قاجاریه ،‌از "‌كوه ملك سیاه " ( یعنی نقط تلاقی سه كشور افغانستان و ایران وبلوچستان انگلیس )
تا خلیج گواتر در دریای عمان كه شرقی ترین نقطه مرزی ایران در جنوب كشور به شمار می رود ، تحدید نگردید و با اعمال قدرت سیاسی
انگلیس ، در دهه های بعد نیز ( حتی پس از تشكیل دولت پاكستان) مرزهای منطقه به طور دقیق نامشخص باقی ماند .

3. در غرب
در غرب ( عثمانی ، تركیه و عراق ) از دیر باز به دلایل مذهبی و اجتماعی ( ایلات و عشایر ) و سیاسی ( پناهندگیها ) و اقتصادی
( معضلات دادوستد ) در این منطقه كشمكشهایی مرزی پدید آمده است . در دوره قاجاریه نیز ، با خواستهای گوناگون دو قدرت مسلط
استعماری ، یعنی روس و انگلیس و رفابتهای آنها ، مشكلات گذشته مردم وسیعتر گردید .
پس از آشكار شدن ناتوانی ایران در جنگهای ایران و روس ، با اینكه عباس میرزا و برادرش ( محمد علی دولتشاه ) توانستند در جنگهای
1221 تا 1227 ه.ق. ( 1812 - 1806 م. ) بسیاری از شهرهای ارمنی نشین عثمانی را تسخیر كنند و حتی نبرد را به محاصره بغداد
بكشانند ، سرانجام سیطره جویی روس و انگلیس ایران را در تنگنا قرار داد.    

نخستین عهد نامه مرزی ایران و عثمانی در عصر فتحعلی شاه ( 1237 ه.ق. / 1822 م. ) در ارزنه الروم ( ارز روم )‌ امضا شد و در این
راستا ، به نظر می رسید كه مرزهای طرفین از آرارات تا مصب اروند رود روشن و تغییر ناپذیر خواهد ماند ، اما اختلافات ریشه دار
گذشته در سراسر مرز ،‌ خاصه در اماكن كردنشین شمالی و عرب نشین جنوبی ( خوزستان ) سامان گرایی لازم را به وجود نیاورد .
پس از مرگ فتحعلی شاه ، روسها و انگلیسیها به انگیزه های سیاسی ( نیاز به آرامش برای قفقاز و خلیج فارس ) كنفرانس دوم ارز روم را
به شرح زیر پدید آوردند :

هیئت ایرانی به سركردگی میرزا تقی خان امیر نظام ، هیئت عثمانی به سركردگی نوری افندی و پس از وی سعدالله انور افندی ، هیئت
انگلیسی كلنل ویلیامز ( Col.Williams ) و هیئت روسی كلنل دینس ( Col . Dainese ) . همزمان ، انگلیسیها عده ای زمین شناس و
باستان شناس نیز همراه خود آورده بودند و سراسر مرزهای ایران را مرد شناسایی علمی - فنی - تا ریخی قرار دادند . با پدید آمدن انواع
مشكلات برای هیئت ایرانی و كشته شدن چراغعلی خان زنگنه ، سرانجام در شانزدهم جمادی الثانی سال 1263 ه.ق. ( دوم ژوئن 1847 م.
) عهدنامه ای در یك مقدمه و نه ماده انعقاد یافت كه میرزا تقی خان امیر نظام و انور افندی ، آن را امضا كردند . برپایه بند دوم این قرارداد
، ارضی ولایت زهاب ( غربی ) به دولت عثمانی و ارضی جبالیه و دره ( شرق زهاب ) به دولت ایران تعلق یافت و در ولایت سلیمانیه
ایران از هرگونه ادعایی صرف نظر نمود . دولت عثمانی نیز تعهد كرد كه از بندر محمره ( خرمشهر ) و جزیره الخضر و جانب یسار
اروند رود چشم بپوشد . بدین سان ، اختلافات به ظاهر پایان یافت و با اینكه سال بعد از امضای قرارداد ، دولت عثمانی نوعی اشكال تراشی
به وجود آورد ، اما ،‌" مامورین دولتین واسطه " پاسخ لازم را دادند .

از آن زمان تا فروریختگی دولت عثمانی ( 1332 ه.ق. / 1914 م. ) چندین كمیسیون تحدید مرز به شرح زیر تشكیل گردید : در سال
1266 ه.ق. ( 1850 م. ) در اجرای فقره سوم عهد نامه ارزروم در همان سال به منظور تهیه و ترسیم نقشه های سر حدی در چهار سال (
1270 - 1265 ه.ق. / 1853 - 1849 م. ) در سال 1293 - 1292 ه.ق. ( 1875 - 1876 م. ) و در سال 1323 ه.ق. ( 1905 م
. ) . در رفع پاره ای از مشكلات مرزی در سال ، 1329 ه.ق ( 1911 م. ) در سال 1330 ه.ق. ( 1912 م. ) در تحدید سرحدات و حل
وفصل امور فنی ، در سالهای 32 - 1331 ه.ق. ( 1914 م. ) در مقدمات پروتكل استانبول و مقاوله نامه قسطنطنیه و سرانجام در همان
سال ( 23 صفر 1331 ه.ق. / 21 ژانویه 1914 م. ) كمیسیونی در محمره ( خرمشهر ) با شركت نمایندگان ایران ( اعتلاء الملك ، جلیل
الملك، منصور السلطنه عدل ) ،‌عثمانی ( عزیز سامح بیك ، عبد الحمید بیك ) ،انگلیس موسیووارا تیسلاو ( Wrattislaw ) و كاپیتن
ویلسون ( A.T. Wilson ) روسیه موسیومینورسكی ( V.Minorsky ) ، موسیو بلایف ( D.Beleiew ) برگزار شد .

البته لازم به ذكر است كه در تمام جلسه ها و كمیسیونها مسائل مرزی غرب ایران فیصله نیافت و پس از جنگ جهانی اول و سرانجام با
ایجاد دو كشور تركیه و كشور نو ساخته عراق ،‌اختلافات ارضی و كشتیرانی در اروند رود و سواحل غربی خلیج فارس ( مصب اروند
رود ) همچنان تداوم یافت .

4 . در جنوب
در بخشهایی جنوبی كشور ( دریای عمان و خلیج فارس ) پس از قتل نادر شاه به خصوص پس از مرگ كریم خان زند ( 1193 ه.ق. /
1779 م. ) آشفتگی خلیج فارس و آبهای ساحلی دریای عمان شدت یافت و با ورود سرجان مالكم ( Sir John Malcolm ) ، نفوذ
انگلستان فزونتر شد . با اینكه اندك نظمی در عصر مستعجل میرزا تقی خان ، در امنیت مرزهای جنوبی پدید آمد اما دربرابر دسیسه های
استعماری و بهانه مزورانه مبارزه با برده فروشی و برقرار كردن رابطه های آشكار و پنهان با یكایك شیوخ یازده گانه عرب ،ایران قادر
نگردید در مقابله با انگلستان ( كه مالك الرقاب دریاخای جنوبی شده بود ) استقلال تام نشان دهد . والی ناآگاه فارس ( حسینعلی میرزای
فرمانفرما ) با انعقاد پیمانی با كاپیتان بروس ( Bruce ) حفظ امنیت خلیج فارس را برعهده دولت انگلستان نهاد . این كشور هم در همان
سال ( 1234 ه.ق. / 1819 م. ) با آوردن ناوگانی مركب از شش كشتی جنگی و سه هزار ملوان به فرماندهی سرویلیام گرانت كایر (
Grantkair Sir William ) ، حاكمیت عملی بر خلیج فارس را از آن خود كرد . جزایر خلیج فارس ( از آن میان بحرین ) زیر نظر
نیروهای نظامی انگلیس قرار گرفت و آن دولت نیز با گسیل اعراب " برالعرب " و جلوگیری از اقامت ایرانیان و انعقاد قراردادهای
استعماری با شیخ جدید الورود آل خلیفه ( شیخ محمد بن خلیفه ) توسط فلیكس جونز (‌Felix Jones ) ق حاكمیت ملی ایران را به طور
عملی مخدوش گردانید .

در سالهای 1310 - 1297 ه.ق. ( 1892 - 1880 م. ) یعنی دوره ناتوانی ناصرالدین شاه ، انگلستان از شیخ بحرین تعهداتی گرفت كه
ایران را در تنگنا قرار می داد. در سال 1292 ه.ش. ( 1914 م. ) ،یعنی در آغاز جنگ جهانی اول ، تمامی بحرین تحت الحمایه انگلیس
شد . یكی از چهره های مشهور استعمار انگلستان ،‌یعنی چارلزبلگریو( Sir Charles Belgrave ) بیش از چند دهه بر آنجا و دیگر
مناطق حساس خلیج فارس حاكمیت یافت . البته ، هیچ یك از دولتهای قاجاری بر این جدایی و از میان رفتن حقوق ملی ایرانیان نه در خلیج
فارس و دریای عمان و نه در مرزهای آبی 1830 كیلومتری كشور صحه ننهادند .

پایان سخن
مرزهای ایران از چهارسو ( پس از عصر صفوی ) به خصوص ، برای دوره كوتاه مدت ، با روی كارآمدن حكومتهای قومی و منطقه ای و
ورود استعمار و سلطه گریهای بیگانه ، دگرگونیهای فراوان یافت ، ایل قاجار كه در بخشهایی از ایران بساط سلطنت گسترانیده بود ، بیش از
دیگر سلسله های محلی توانست مرزهای حكومتی خود را به مرزهای جغرافیایی - فرهنگی نزدیك سازد . اما ، در برابر سیطره های خارجی
بر ساختارهای سنتی ، توان پایداری را از دست داد و مرزهای كشور را به گونه ای درآورد كه تحلیل علمی آن بدون در نظر گرفتن " اصل
موازنه ها "‌ و برخورداری سیاسی درون جامعه ای و برون جامعه ای ، نا ممكن گردید .

در شمال غربی ، با تحمیل معاهده های گلستان و تركمانچای ( قفقاز ) و در شمال شرقی ، با تحمیل معاهده 1881 م. ( ماوراءالنهر و
خراسان ) ، روسیه بر بخشهایی از ایران سلطه یافت و با اینكه بلشویكها به " غاصبانه " بودن سیاست دولت تزاری سابق اقرار كردند ، اما
مرزبندیها با اندك تفاوتی ، به همان ترتیب باقی ماند . حتی آن بخشهایی كه شوروی متعهد به بازگرداندن آن شده بود ( فیروزه ) هیچ گاه به
ایران منضم نگردید . در شرق شمالی ، با تحمیل معاهده پاریس ( هرات و افغانستان ) و در شرق جنوبی، با حكمیتهای یك سویه
( بلوچستان ) ، منافع استعماری انگلستان در آسیای مركزی و هندوستان تامین شد . در غرب بین دو كشور نیرومند ایران و عثمانی كه در
سراشیب سقوط قرار گرفته بودند ، در برابر تصمیم گیریهای دولتهای روس و انگلیس ( در مسیر حفظ منافع استعماری خود در قفقاز و خلیج
فارس ) مرزهایی ساخته شد كه نه در آن روزگار و نه در عصر پدید آمدن دو كشور تركیه و عراق ،‌آرامش و رضایت را به وجود نیاورد .
در جنوب، با اینكه خلیج فارس همواره مرزی طبیعی بود و گاه به صورت دریای داخلی ایران به شمار می رفت. اما سراسر این آبها هیچ گاه
از آسیب استعمارگران به دور نماند كه به طور نمونه می توان به ماجرای بحرین اشاره كرد .

در نتیجه تمام مرزهای ایران را در قلمرو قاجاریه می توان با شناختی كامل مرتبط با خواستها و منافع و مطامع كانونهای قدرت برون مرزی
دانست . همچنین ، عوامل جغرافیایی - نژادی - فرهنگی را نه تنها در تركیب بندیهای مرزی كارساز نشمرد ، بلكه در خدمت گرایشهایی
قلمداد كرد كه حكومتهای منطقه ای در مكانیسم سلطه پذیری به موجودیت و قدرت آنها تن در دادند و با تایید آن گرایشهایی قلمداد كرد كه
حكومتهای منطقه ای در مكانیسم سلطه پذیری به موجودیت و قدرت آنها تن در دادند و با تایید آن دید آوردند .
رکوردهاي ايران
محمدعلي شاه